×

Nous utilisons des cookies pour rendre LingQ meilleur. En visitant le site vous acceptez nos Politique des cookies.


image

Persian Literature, Khayyam poem

Khayyam poem

گر می نخوری طعنه مزن مستان را

بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غره بدان مشو که مِی می نخوری

صد لقمه خوری که مِی غلام ا‌ست آن را

*

امروز ترا دسترس فردا نیست

و اندیشه فردات بجز سودا نیست

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست

کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

*

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت

ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند

زان پیش که سبزه بردمد از خاکت

*

این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت

چون آب به جویبار و چون باد به دشت

هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت

روزی‌که نیامده‌ست و روزی‌که گذشت

*

دریاب که از روح جدا خواهی رفت

در پردۀ اسرار فنا خواهی رفت

می نوش ندانی از کجا آمده‌ای

خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

*

نیکی و بدی که در نهاد بشر است

شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل

چرخ از تو هزار بار بی‌چاره‌تر است

*

این قافله عمر عجب می گذرد

دریاب دمی که با طرب می گذرد

ساقی غم فردای حریفان چه خوری

پیش آر پیاله را که شب می گذرد

*

Khayyam poem Khayyam poem Poème Khayyam Poesia Khayyam ハイヤームの詩 Wiersz Chajjama

گر می نخوری طعنه مزن مستان را If you do not eat the irony of Mastan

بنیاد مکن تو حیله و دستان را Do not base your tricks and hands

تو غره بدان مشو که مِی می نخوری Do not be proud that you do not eat

صد لقمه خوری که مِی غلام ا‌ست آن را One hundred bites to eat is a slave

***** *****

امروز ترا دسترس فردا نیست Today is not available for you tomorrow

و اندیشه فردات بجز سودا نیست And the thought of individuals is nothing but soda

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست Do not waste this tail of your heart is not angry

کاین باقی عمر را بها پیدا نیست Cain does not value the rest of his life

***** *

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت O heart, how long does it take to be sad?

ناگه برود ز تن روان پاکت When will it go out of your mind?

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند Sit on the lawn and have fun for a few days

زان پیش که سبزه بردمد از خاکت Zan has grown green from the soil

***** *

این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت This one or two or three days of Omar's turn passed

چون آب به جویبار و چون باد به دشت Like water to a stream and like wind to a plain

هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت He never taught me the sadness of two days

روزی‌که نیامده‌ست و روزی‌که گذشت The day that has not come and the day that has passed

***** *

دریاب که از روح جدا خواهی رفت Find out that you will be separated from the soul

در پردۀ اسرار فنا خواهی رفت You will perish in the veil of secrets

می نوش ندانی از کجا آمده‌ای You don't know where you came from

خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت Be happy, you don't know where you will go

***** *

نیکی و بدی که در نهاد بشر است Good and bad that is in the human institution

شادی و غمی که در قضا و قدر است Happiness and sadness that is in Qada and Qadr

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل Don't use the money transfer wheel

چرخ از تو هزار بار بی‌چاره‌تر است The wheel is a thousand times more helpless than you

***** *

این قافله عمر عجب می گذرد This caravan of life is going amazingly

دریاب دمی که با طرب می گذرد Find the tail that passes through Tarb

ساقی غم فردای حریفان چه خوری What will you eat for the future grief of the opponents?

پیش آر پیاله را که شب می گذرد Before the cup, the night passes

***** *