×

Nous utilisons des cookies pour rendre LingQ meilleur. En visitant le site vous acceptez nos Politique des cookies.


image

Tarik-khane Tarikh Podcast | پادکست تاریکخانه تاریخ, Amir Kabir

Amir Kabir

تاریکخانه تاریخ. در تاریکخانه تاریخ عکس‌هایی از تاریخ دیروز و امروز رو ظاهر می‌کنیم، و برای شما شرح میدیم. امیرکبیر، خادم سنت یا پدر تجدد.

سلام من محمد ناظمی هستم. و این هشتمین قسمت از پادکست تاریکخانه‌ تاریخه. این پادکست رو با کمک دوستان عزیزم مجتبی شهرآبادی و الیاس گرجی آماده کردیم، که امیدوارم مورد توجهتون قرار بگیره. پادکست تاریکخانه‌ تاریخ رو می‌تونید در پلتفرم صوتی و اپلیکیشن شنوتو بشنوید. یا از طریق جستجو در بقیه‌ اپ های پادکست شنونده‌ ما باشید.

این قسمت هم مثل گذشته از متنی که در سایت تاریخ ایرانی به قلم حامد الگار استاد دانشگاه برکلی کار شده، و مترجم متن هم خانم شیدا قماشچیه استفاده کردیم، تا برای شما همراهان خوبمون از امیرکبیر صحبت کنیم. شخصیتی که با اصلاحاتش در ایران نامش رو در تاریخ جاودانه ‌کرد.

میرزا تقی خان امیرکبیر که به نام‌های اتابک و امیرنظام هم شناخته میشه، صدراعظم ناصرالدین شاه بود، و تو چهار سال اول سلطنت پنجاه ساله‌ ناصری به یکی از لایق‌ترین و شایسته‌ترین شخصیت‌های دوران قاجار بدل شد. میرزا تقی خان تو هزاوه حوالی شهر فراهان تو خانواده‌ متوسطی به دنیا اومد. پدرش کربلایی محمد قربان تونست به خدمت میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی در بیاد، و آشپزش بشه. وقتی که میرزا بزرگ به وزارت نایب‌السلطنه عباس میرزا تو تبریز منصوب شد، کربلایی قربان هم همراهش رفت و پسرش یعنی میرزا تقی خان رو هم همراه با خودش به تبریز برد.

امیرکبیر تو کارای منزل میرزا بزرگ به پدرش کمک می‌کرد. میرزا بزرگ متوجه میشه که این پسر استعداد خارق‌العاده‌ای داره. و همین باعث میشه که اون رو به همراه فرزندانش برای کسب علم همراه کنه. میرزا تقی خوندن و نوشتن و ریاضیات رو یاد می‌گیره. یه کم که گذشت، میرزا بزرگ اون رو مسئول اسطبل خودش می‌کنه. که اتفاقاً میرزا تقی تو این کار هم موفق میشه.

میرزا بزرگ تو سال هزار و دویست و سی و هفت از دنیا میره. و پسرش میرزا ابوالقاسم جانشین پدر برای وزارت نایب‌السلطنه شد. تحت حمایت میرزا ابوالقاسم، امیرکبیر وارد خدمات دولتی شد. و تو شروع کارش لشکرنویس ارتش آذربایجان شد. سال هزار و دویست و پنجاه و یک، رتبه‌ امیرکبیر ارتقا پیدا می‌کنه. و مستوفی نظام میشه، تا روی امور مالی ارتش آذربایجان نظارت کنه.

این پیشرفت ادامه پیدا می‌کنه، و چند سال بعد امیرکبیر ناظر مالی کل ارتش میشه. و به مقام وزیر نظام می‌رسه. امیرکبیر سه تا ماموریت خارجی هم میره. اولین ماموریتش اعزام خسرو میرزا به سن‌پترزبورگ تو سال هزار و دویست و چهل و چهار و چهل و پنج بود. هدف از این سفر عذرخواهی رسمی برای مرگ گریبایدوف سفر روسیه تو تهران بود که به دست اراذل و اوباش کشته شده بود.

امیرکبیر به عنوان منشی تو این سفر شرکت کرد. و تو فاصله‌ ده ماهی که تو تفلیس، سن‌پترزبورگ و مسکو بود، فرصت پیدا کرد تا از مدرسه‌های دولتی، خصوصی، نظامی، انبار مهمات جنگی، ضرابخانه، کارخانه‌ درشکه سازی، شیشه سازی، رصدخانه، بانک‌ها و اتاق‌های بازرگانی، تعداد زیادی سالن نمایش، و وزارت خانه‌ها و ادارات مختلف روسی دیدن کنه. از امیرکبیر یادداشت‌های زیادی در رابطه با تاثیرات روسیه باقی نمونده. ولی شکی وجود نداره که اون با دقت زیاد از این مناطق دیدن کرده، و خیلی از اصلاحات بعدیش تحت تاثیر نمونه‌های روسی بوده.

اون که شاهد شکوفایی صنایع تو روسیه بود، تلاش کرد تا این صنایع رو تو ایران هم ترویج بده. امیرکبیر سال هزار و دویست و پنجاه و سه ناصرالدین میرزا رو که تو اون زمان نایب السلطنه بود به ایروان همراهی کرد. ناصرالدین میرزا اونجا با تزار نیکولاس اول دیدار و از شهر قفقاز بازدید کرد. وقتی که ناصرالدین میرزا به تزار معرفی شد، امیرکبیر هم تو جمعیت حضور داشت. و شاید چند کلمه‌ای هم به زبان روسی با تزار حرف زده باشه. اما این سفر کوتاه بود. و تاثیر زیادی تو آینده‌ امیرکبیر نداشت.

اما اون چیزی که خیلی مهم بود، چهار سالیه که امیر کبیر تو ارزورم اقامت داشت. اون تو ماموریتی شرکت داشت که کارش نظارت بر تعیین خطوط مرزی ایران و عثمانی بود. و باید بعضی مسئله‌های دیگه بین دو کشور رو هم حل و فصل می‌کرد. اون مهم ترین عضو هیئت مذاکره‌کننده‌ ایرانی بود. حضورش باعث شد تا تلاش برای جداسازی محمره یعنی خرمشهر امروزی از ایران نافرجام بمونه. همین طور از پرداخت غرامت برای حضور ایران تو سلیمانیه جلوگیری به عمل آورد.

امیرکبیر تو این راه مستقل از حکومت مرکزی در تهران عمل کرد. حکومت نمی‌تونه سیاستی برای رویارویی با عثمانی‌ها در پیش بگیره. و علاوه بر اون با خیلی از راهکارهای امیرکبیر هم مخالفت می‌کرد. با وجود اینکه معاهده بین ایران و دولت عثمانی به امضا رسیده بود، ولی خطوط مرزی هنوز مشخص نشده بودند، که جنگ کریمه شروع شد. و بریتانیا و روسیه که میانجی این پیمان بودن یهو دیدن که وسط یه جنگ هستند. و به همین خاطر هم کناره‌گیری کردند.

با وجود همه‌ی این اتفاقات، امیرکبیر اطلاعات دست اولی از روند دیپلماسی بین‌المللی به دست آورد. و از اهداف و سیاست های بریتانیا و روسیه درباره‌ ایران آگاه شد. این مسئله باعث شد تا در زمان صدارتش سیاست‌های مشخصی رو در برابر این دو تا قدرت در دستور کار خودش قرار بده. اقامت امیرکبیر تو ارزورم همزمان شد با اصلاحات اداری نظامی تو حکومت عثمانی، که با نام تنظیمات شناخته میشن. بعضی از این اصلاحات چراغ راهش شدن تا تو سیاست‌گذاری‌های زمان صدارتش از نفوذ روحانیت در حکومت کم کنه.

اون یه بار وقتی می‌خواست درباره‌ تصمیم هاش به شورای تبریز توضیح بده، میگه: دولت عثمانی زمانی توانست قدرتش را احیا کند که قدرت ملاها را در هم شکست. سال هزار و نهصد و بیست و شیش بود که امیر کبیر به تبریز برگشت. یه سال بعد وقتی که وزیر نظام بود، مربی شخصی ناصرالدین میرزا شد، که اون زمان فقط پونزده سال داشت. چند وقت بعد در شوال هزار و دویست و شصت و چهار محمدشاه از دنیا رفت، و ناصرالدین میرزا به تهران رفت تا روی تخت سلطنت بنشینه. اما وزیرش میرزا فتح‌الله نصیرالملک نمی‌تونست تا مخارج لازم رو تامین کنه. و در نتیجه، ناصرالدین میرزا از امیرکبیر می‌خواد که امورات رو در دست بگیرد.

اعتماد ناصرالدین میرزا به امیرکبیر افزایش پیدا می‌کنه، و یه کم بعد از ترک تبریز مقام امیر نظام رو به امیرکبیر می‌بخشه، تا مسئولیت تمام ارتش ایران رو بر عهده بگیره. بعد از رسیدن به تهران، یعنی ذوالقعده هزار و دویست و شصت و چهار، مقام شخص اول ایران هم به اون اعطا شد، به همراه عنوان‌های امیرکبیر و اتابک. امیرکبیر مقامیه که تا امروز با این لقب شناخته میشه. و اتابک عنوانی بود که از سلجوقی تا اون زمان ازش استفاده نمی‌شد، و به رابطه‌ استاد و شاگردی اشاره داشت.

رسیدن امیرکبیر مقام صدراعظمی باعث شد که بقیه به اون حسادت کنند. به خصوص افرادی که خودشون رو مستحق این مقام می‌دونستن. یکی از این‌ها میرزا آقا خان نوری اعتمادالدوله بود. و یکی دیگه هم که ملکه مادر که کلا از اعتماد به نفس و رفتار متکبرانه امیرکبیر بیزار بود. این حسادت و دشمنی‌ها باعث شد تا بخشی از ارتش آذربایجان در تهران مستقر بشه، و تو ربیع الثانی هزار و دویست و شصت و پنج خواستار برکناری و اعدام امیرکبیر شدند.

اما با وساطت میرزا عبدالقاسم امام جمعه‌ تهران، و دستور او برای تعطیلی بازار و البته همکاری ارتش این شورش بی‌نتیجه به پایان رسید. و امیرکبیر به خدمتش ادامه داد. گفتیم که شورش در تهران تمام شد. ولی ناآرامی‌ها با شدت بیشتری تو شهرستان‌ها به خصوص تو مشهد ادامه پیدا کرد.

اجازه بدید یه کم فضای این روزای مشهد رو براتون شرح بدم. سطنت محمد شاه که به آخر رسید، حمزه میرزا حشمت‌الدوله حاکم خراسان شد. ولی حسن خان سالار و بعضی از رؤسای قبایل دیگه علیه حکومت مرکزی شورش کردند، که این حدود سال هزار و دویست شصت و دو هجری قمری بود. چهار سال بعد، حمزه میرزا خراسان رو به حسن خان واگذار می‌کنه، و خودش به هرات فرار می‌کنه.

امیرکبیر دو تا گروهان از ارتش رو به خراسان اعزام کرد، تا حسن خان رو سر جای خودش بنشونه. دسته‌ دوم به فرماندهی سلطان مراد میرزا موفق شدند تا حسن خان رو شکست بدند و اون رو دستگیر کنن. امیرکبیر دستور داد تا حسن خان رو به همراه یکی از پسرها و برادرش اعدام کنند. این مجازات تا اون زمان برای مقاومت علیه حکومت مرکزی سابقه نداشت، و خیلی صریح نیت امیرکبیر نشون میداد که قصد داره ساختمان حکومت مرکزی رو محکم که.

وظیفه‌ مهمی تو همون روزهای شروع وزارت امیرکبیر به او محول شد، تا قیام بابی‌ها که با تغییر سلطنت از محمد شاه به ناصرالدین شاه مصادف شده بود رو سرکوب کنه. این قیام‌ها تو مازندران به سرکردگی ملا حسین بشرویه و ملا محمد بارفروشی، تو زنجان توسط ملا محمد زنجانی، و تو نیریز توسط سید یحیی دارابی هدایت می‌شدند. بعد از نبردهای خونینی که شکل گرفت، سال هزار و دویست و شصت و شیش پیش هر سه تا شورش مغلوب و رهبرانش هم اعدام شدن.

امیرکبیر برای اینکه از شورش بابی‌ها پیشگیری کنه، دستور داد تا بنیانگذار این فرقه سید علی محمد باب رو در بیست و هفت شعبان هزار و دویست شصت و شیش تو تبریز اعدام کنند. این احتمال بیشتره که همچین اعمالی با هدف کاملا سیاسی صورت گرفته باشه تا حفاظت از اسلام شیعی. بعد از اون که نظم به استان‌های کشور برگشت، امیرکبیر تمام نیروی خودش رو صرف انجام اصلاحات دولتی، فرهنگی و اقتصادی مختلف کرد. که از موفقیت‌های دوران کوتاه صدارتش محسوب میشه.

امیرکبیر که وقت ورود به تهران با خزانه‌ مواجه شده بود، تصمیم گرفت تا بودجه‌ کشور رو متعادل کنه. و برای این کار درآمد رو افزایش و مخارج کشور رو کاهش داد. برای انجام این کار مهم شورای بودجه‌بندی رو به ریاست میرزا مستوفی الممالک تشکیل داد. و اونجا بود که مشخص شد کمبود بودجه چیزی در حدود یک میلیون تومان معادل پانصد هزار پونده.

همونجا امیرکبیر تصمیم گرفت تا درآمد کارکنان دولت رو به میزان زیادی کاهش بده، و تو نمونه‌هایی این درآمد به نصف هم کاهش پیدا کرد. همینطور مواجب مستمری بگیرانی که کاری برای دولت انجام نمی‌دادند رو قطع کرد. همین عمل باعث به وجود اومدن نارضایتی در شخصیت‌های مهم کشور شد. و بیراه هم نیست اگه بگیم همین کارها در نهایت باعث شد به قتل برسه.

امیرکبیر همزمان خراج‌گذارانی رو به استان‌ها اعزام کرد تا بدهی‌های معوقه حاکمان و خوانین رو از تمامی کشور جمع‌آوری کنن. مخارج گمرکی که قبل از این به دست افراد‌ می‌شد دولتی شد. و شیلات دریای خزر که منبع درآمد مهمی بود از دست روس‌ها خارج شد و به ایران رسید. درآمد حاصل از زمین‌های سلطنتی بیشتر از همیشه تحت نظر قرار گرفت.

میزان حاصلخیزی و بازده زمین معیار ارزیابی مالیات شد، نه حوزه‌ جغرافیایی. زمین‌های مرده هم تحت کشت محصول قرار گرفتن. این تدابیر امیرکبیر باعث پیشرفت کشاورزی و صنعت شد. و در نتیجه با افزایش ثروت ملی و مالیاتی درآمد کل کشور هم افزایش پیدا کرد. اصلاحات اولیه‌ دیگه‌ای که امیرکبیر اجرا کرد مسایل مالی ارتش بود.

امیرکبیر در زمان حضورش تو آذربایجان تجربه‌ کافی تو این زمینه کسب کرده بود. اون که قصد داشت از نفوذ بریتانیا و روسیه جلوگیری کنه، مستشارهای نظامی ایتالیایی و اتریشی رو استخدام کرد تا تلاش عباس میرزا برای تجهیز یک ارتش منظم رو ادامه بده. سربازگیری بر اساس درآمد مالیاتی منطقه‌ها و حوزه‌های مختلف انجام می‌شد. تعداد سربازهای ارتش به صد و چهل هزار نفر افزایش پیدا کرد. به سربازها جدیدترین تکنیک‌های جنگی آموزش داده شد.

و برای نخستین بار یه تیپ ارتش مجزا برای مسیحیان تشکیل شد، که متشکل بود از آشوریان ارومیه و ارامنه جلفا تو نزدیکی اصفهان. برای اینکه وابستگی ایران به تسلیحات نظامی روسیه و بریتانیا کم بشه، امیرکبیر دستور داد تا کارخانجات تولید اسلحه تو تهران، خراسان، آذربایجان، فارس و اصفهان راه‌اندازی بشه. و همچنین کارخانه توپ سازی تو تهران تاسیس شد. امیرکبیر دستور داد تا قلعه‌هایی تو مناطق مرزی و بعضی از مناطق استراتژیک داخلی ساخته بشه. و در آخر سیورسات نظامی هم به حالت مستمر و منسجم دراومد. دغدغه‌ امیرکبیر برای تقویت اقتصاد ایران و خدمت رسانی به مردم از مجموع تمام پادشاهان ایرانی از شاه عباس اول به بعد بی‌سابقه بود. اون دستور ساخت بازار تهران یعنی همون بازار امیر رو داد. و همین طور کانال آبی برای تامین ذخیره‌ آب تهران از کرج به پایتخت ایجاد شد. تو زمان صدارت امیرکبیر ساخت دو میدون اصلی یعنی توپخونه و سبز میدون طرح ریزی شدن.

شهرستان‌های مختلف هم شاهد ساخت و ساز بناهای مهم بودن. ارگ تو شیراز، یه مرکز تجاری جدید تو اصفهان، یه سربازخونه تو خرمشهر. کارخونه‌هایی هم با حمایت دولت تاسیس شدن. از تولید درشکه، اجاق و سماور گرفته تا ابریشم و کریستال و سرامیک و طناب و شکر.

صنعتگران به مسکو و سنت پتزربورگ فرستاده شدن تا تکنیک های مختلف صنعتی رو کسب کنند، و بعضی هم به استانبول اعزام شدن تا روش بافت ابریشم رو یاد بگیرن. تعرفه‌ها افزایش پیدا کردند، تا از ورود اقلام خارجی جلوگیری به عمل بیاد و از تولیدات نوپای داخلی حمایت بشه. از خروج طلا و نقره از ایران هم جلوگیری شد. و در سال هزار و دویست و شصت و هفت فرمانی صادر شد که بر اساس اون افراد می‌تونستن با اخذ مجوز دولتی از معادن سنگ‌های قیمتی و مواد کانی بهره‌برداری کنند.

و اگه این کار رو انجام می‌دادند، برای پنج سال اول از پرداخت مالیات معاف می‌شدند. تعدادی هم زمین‌شناس خارجی استخدام شدند تا ثروت ملی ایران رو از دل زمین بیرون بکشند. امیرکبیر توجه خاصی به استان خوزستان نشون میداد، دلیلشم این بود که موقعیت اون منطقه رو استراتژیک می‌دونست. استانی که تو شمال خلیج فارس قرار داشت و ثروتی بالقوه داشت.

امیر تولید نیشکر رو اونجا به راه انداخت، و سدی هم در رود کرخه و پلی هم در شوشتر به دستور اون بنا شدند. برنامه‌ توسعه‌ محمره یعنی همون خرمشهر هم در زمان اون طراحی شد. امیر در راستای زراعت پنبه آمریکایی تو نزدیکی ارومیه و تهران هم قدم‌هایی برداشت. از میان تمام امور انجام شده به دست امیرکبیر، تاسیس دارالفنون در تهران یکی از طولانی‌ترین تاثیرات رو داشته.

هدف اول از تاسیس این موسسه، آموزش دولتمردها و سربازها بود تا اون چیزی رو که امیرکبیر آغاز کرده بود احیا کنند. ولی از اونجایی که این موسسه اولین مرکز آموزشی مدرن بود، تاثیرات گسترده‌تری هم داشت. علوم طبیعی، زمین‌شناسی، داروسازی و طب، جراحی، تاریخ طبیعی و ریاضیات تو اون تدریس می‌شد. آموزگارای این موسسه اکثرا توسط داوود خان تو اتریش انتخاب شده بودند.

اگه بخوام خیلی خلاصه بگم که داوودخان کی بوده، باید بگم داوود خان فردی آشوری بود که تو جریان ماموریت تعیین مرز ایران عثمانی با امیرکبیر آشنا شده بود. وقتی که آموزگارا از اتریش به ایران رسیدند، محرم سال هزار و دویست و شصت و هشت بود. و اون زمان دیگه امیرکبیر برکنار شده بود. و داوود خان تنهایی به استقبالشون رفت.

میرزا آقاخان نوری جانشین امیر کبیر تلاش کرد تا ناصرالدین شاه رو متقاعد کنه تا این پروژه کنسل بشه. ولی دارلفنون خیلی زود به یه شاهکار بدل شد که یادگار مؤسسش بود، و دیگه نمیشد جلوش رو گرفت. آموزگارای اتریشی اول کار زبان فارسی رو نمی‌دونستن. و برای همین مترجمانی به استخدام در اومدن تا حرف‌های اونارو ترجمه کنن. ولی بعضیاشون فارسی رو یاد گرفتند، و کتاب‌های مختلفی از علوم طبیعی رو به فارسی نوشتن.

این متن‌های نوشته شده باعث شدند تا نثر فارسی از قبل ساده‌تر بشه، و تاثیر اون هم بیشتر بشه. امیرکبیر غیرمستقیم بر پیشرفت رسانه‌ مدرن تو ایران هم تاثیرگذار بود، و اون تاسیس روزنامه وقایع اتفاقیه بود. روزنامه‌ای که تا زمان مظفرالدین شاه تحت نظر افراد مختلف به کارش ادامه داد. کاری هم که برای تضمین تیراژ روزنامه انجام داد این بود که دستور داد تا هر کارمندی که بیشتر از دو هزار ریال درآمد سالیانه داره مشترک روزنامه بشه.

قصد امیرکبیر از تاسیس روزنامه این بود که توجه مردم رو به احکام دولتی جلب کنه. در نتیجه متن فرمان ممنوعیت سیورسات در شماره‌ سوم روزنامه منتشر شد. اون همینطور امیدوار بود تا عموم مردم از پیشرفت‌های سیاسی و علمی که تو جهان رخ میده آگاه بشن. تو شماره‌های اولین سال نشر روزنامه، مسائلی مثل نبرد ماتزانی علیه امپراتوری هابزبورگ، پروژه‌ کانال سوئز، اختراع بالن، سرشماری در انگلستان و آدمخوارهای برونئی چاپ شدند.

تمام مواردی که تا حالا شنیدید هدفشون ایجاد یک کشور ثروتمند و منظم بود که توسط یه حکومت منسجم مرکزی اداره می‌شد. اما با این هدف با خواسته‌ علما یکی نبود. اون ها در طول سلطنت قاجار، حقانیت حکومت رو زیر سوال می‌بردند. و تلاش می‌کردند تا یه حکومت مستقل رو تشکیل بدن.

در مقابل، امیر کبیر با روش‌های مختلفی تلاش می‌کرد تا نفوذ اونها رو به خصوص در حوزه‌ قانون محدود کنه. اون در ابتدا دادگاه‌های شرع رو در پایتخت لغو کرد. و بعضی مواقع هم خودش به جای قاضی نشست. اما زمانی که متوجه شد دانش کافی برای قضاوت رو نداره، و احکام نادرست صادر می‌کنه، از این تلاشش دست کشید.

بعد با قدرت بخشیدن به دیوانخانه و حوزه‌ قضایی عرفی تلاش کرد تا دادگاه‌های شرع رو محدود کنه. تمامی موارد قضایی قبل از ارائه به دادگاه شرع، می‌بایست به دادگاه عرفی فرستاده می‌شدند. و تمامی احکام صادره شرعی هم تنها در صورت تایید دیوانخانه رسمیت پیدا می‌کردن. به علاوه، تو مواردی که مسئله‌ اقلیت‌های غیرمسلمان نیاز به قضاوت داشتن به دیوانخانه سپرده می‌شد.

امیرکبیر که از امتیازات دادگاه شرع خوشحال نبود، با قاضیان شرع که به اتهام رشوه گیری و دروغگویی محکوم می‌شدند، به شدت سخت‌گیرانه برخورد می‌کرد. به این ترتیب، زمانی که ملا عبدالرحیم بروجردی در دعوای بین یکی از خدمتکارای امیرکبیر به نفع یکی از وزرا رای داد، اون رو از تهران تبعید کرد. امیرکبیر همچنین تلاش کرد تا قدرت علما رو بیشتر از قبل محدود کنه، و اجازه‌ بست نشینی به محکومان و فراری‌هایی که از حکومت به مساجد پناه می‌بردند رو از اون‌ها گرفت.

سال هزار و دویست و شصت و شیش بست‌نشینی تو مسجد شاه تهران ممنوع اعلام شد. ولی بعد از سقوط امیرکبیر دوباره از سر گرفته شد. در تبریز تلاش های زیادی صورت گرفت تا بست نشینی تو مساجد مختلف حفظ بشه. و افسانه‌ای ساخته شد از گاوی که دو بار از سلاخ‌خانه فرار کرده و به بقعه‌ صاحب‌الامر پناه برده بود. بلافاصله عامل های این معجزه‌ ساختگی به تهران فرستاده شدند، و یه کم بعد امام جمعه و شیخ الاسلام تبریز که قصد تضعیف حکومت رو داشتند هم تبعید شدند.

اما تلاش امیرکبیر برای ممنوعیت تعزیه و زنجیرزنی در محرم ناکام موند. اون تونست حمایت تعدادی از علما رو جلب کنه، ولی با مقاومت شدیدی به خصوص از جانب اصفهان و آذربایجان مواجه شد. امیرکبیر توجه خاصی به اقلیت‌های مذهبی ایران نشون می‌داد، چون این امید رو داشت که تمامی کشور رو با هم متحد کنه. وقتی تو ارزروم مستقر بود، متوجه شده بود که قدرت‌های اروپایی در امور عثمانی دخالت می‌کنند، و بهانه‌شون هم این بود که قصد حمایت از اقلیت‌های مذهبی رو دارن.

نشونه‌هایی هم وجود داشت که فرانسه، بریتانیا و روسیه هم قصد سواستفاده از حضور آشوریان و ارامنه تو کشور رو دارن. برای همین امیرکبیر راه هر شکایتی رو بست، تا نیاز به یه حامی خارجی وجود نداشته باشه. اون کشیش‌های فرقه‌های مختلف رو از پرداخت مالیات معاف کرد. و به مدارس مسیحی تو اصفهان و آذربایجان کمک رسوند.

علاوه‌ بر این‌ها، رابطه‌ نزدیکی با زرتشتی‌های یزد برقرار کرد، و به فرماندار این استان دستور اکید داد تا اون‌ها مورد تعرض مالیاتی و یا آزار و اذیت قرار نگیرند. همین طور تلاش‌هایی که تو شوشتر انجام می‌گرفت تا صائبین رو به زور به اسلام گرایش بدن رو متوقف کرد. سیاست خارجی امیرکبیر هم مثل سیاست داخلیش تا حد زیادی با نوآوری همراه بود. ابداع سیاست موازنه منفی به امیرکبیر نسبت داده میشه.

اگه بخوایم مثال بزنیم، می تونیم به این مورد اشاره کنیم: نفی کردن امتیازهای اعطایی از طرف دو قدرت رقیب تو ایران یعنی بریتانیا و روسیه و جلوگیری از گرایش به سمت هر کدوم از اون‌ها. امیرکبیر معاهده‌ای رو با روسیه باطل اعلام کرد، که طبق اون روس ها متعهد به ساخت یه مرکز تجاری و یه بیمارستان تو استرآباد می‌شدند. و به این ترتیب به اشغال آشوراده جزیره ای تو جنوب شرقی دریای خزر توسط روس ها پایان داد. و در کنارش اجازه بارگیری کشتی‌های روسی در مرداب انزلی رو لغو کرد.

با تصمیم‌های مشابهی که گرفت، حضور انگلیسی‌ها تو خلیج فارس رو محدود کرد. و به اون‌ها اجازه نداد تا به بهانه‌ جستجو برای برده، کشتی‌های ایرانی در خلیج فارس رو متوقف کنن. به همین دلیل نمیشه تعجب کرد که اون همیشه با دولگوروکی و شیل سفرای روسیه و انگلیس تو تهران مجادله داشت. برای اینکه نفوذ بریتانیا و روسیه رو محدود کنه، با کشورهایی رابطه برقرار کرد که منفعت مستقیم تو ایران نداشتن. کشورهایی مثل اتریش و ایالات متحده.

باید به این موضوع هم اشاره کرد که امیرکبیر سازمان ضدجاسوسی ای به راه انداخت که تو سفارت‌خانه‌های روسیه و بریتانیا مامور مخفی داشتند. زندگی حرفه‌ای پرثمر امیرکبیر تو بیست محرم هزار و دویست و شصت و هشت به پایان رسید. ناصرالدین‌شاه اون رو از مقام صدارت عزل کرد. پنج روز بعدش هم امیرکبیر از همه‌ عنوان‌ها و منصب‌هایی که داشت برکنار شد.

همون طور هم که می‌دونیم، بعد از این اتفاقات اون رو تحت نظر نیروهای نظامی به کاشان فرستادند. و بعد از چهل روز حبس، با زدن رگ دستاش تو حمام فین اون رو به قتل رسوندند. قاتل اون علی خان مقدم کسی بود که تحت حمایت خود امیرکبیر وارد دولت شده بود. در برکناری و قتل امیرکبیر همون عواملی دست داشتند که از اول رقیب و مخالفش بودند. آقاخان نوری و مهدعلیا ملکه مادر.

به نظر می رسه که اون‌ها ناصرالدین شاه رو متقاعد کردن که امیرکبیر قصد توطئه داره تا شاه رو برکنار کنه و خودش جانشین اون بشه. شاه جوان هم خیلی بی‌میل نبود که این تهمت‌ها رو قبول کنه. چون از زمان آغاز سلطنتش تو تبریز، امیرکبیر روشی متکبرانه رو داشت و به رسوم معمول دربار بی‌اعتنا بود. ناظرهای معاصر اروپایی نظر مساعدی نسبت به امیرکبیر دارن. و اون رو فردی صادق، وطن‌پرست و کاردان به حساب میارن.

امیرکبیر مورد ستایش شاعرای این عصر، مثل سروش و قاآنی قرار گرفت. ولی از خدمات اون به ایران در دوران قاجار تقدیری نشد. تو تاریخ‌نگاری مدرن ایران به صورت عادلانه به امیرکبیر پرداخته شده. و یکی از معدود دولتمردای کارآمد و صادق دوران قاجار شناخته میشه، که پدر تمام اصلاحات سیاسی و اجتماعی ای هست که نیم قرن بعد از اون پدید اومدن.

اما باید توجه داشته باشیم که امیرکبیر قبل از هر چیز دیگه، خدمتگزار و وفادار به حکومت سنتی بود که هدف اصلیش تقویت حکومت مرکزی تو ایران محسوب می‌شد. اون به طور تصادفی به عامل مدرنیزاسیون و غرب‌گرایی بدل شد. موضوعاتی که بعدها ملعبه دست دولت‌مردای دیگه‌ای شدند که با اون تفاوت زیادی داشتن.

این هشتمین قسمت از پادکست تاریکخانه‌ تاریخ بود که تقدیم شما شد. شما می‌تونید ما رو در پلتفرم صوتی و اپلیکیشن شنوتو، همین طور در سایر اپ های پادکست دنبال کنید. همین طور می‌تونید از طریق توییتر با ما در ارتباط باشید. آیدی ما در توییتر ت آندرلاین تاریخ هست. ممنون از اینکه همراه ما بودید. روز و روزگارتون خوش.

Amir Kabir Amir Kabir Amir Kabir

تاریکخانه تاریخ. History Darkhouse. در تاریکخانه تاریخ عکس‌هایی از تاریخ دیروز و امروز رو ظاهر می‌کنیم، و برای شما شرح میدیم. In the dark room of history, we display photos of yesterday and today, and explain them to you. امیرکبیر، خادم سنت یا پدر تجدد. Amir Kabir, the custodian of tradition or the father of modernity.

سلام من محمد ناظمی هستم. و این هشتمین قسمت از پادکست تاریکخانه‌ تاریخه. این پادکست رو با کمک دوستان عزیزم مجتبی شهرآبادی و الیاس گرجی آماده کردیم، که امیدوارم مورد توجهتون قرار بگیره. We prepared this podcast with the help of my dear friends Mojtaba Shahrabadi and Elias Gorji, which I hope will be of interest to you. پادکست تاریکخانه‌ تاریخ رو می‌تونید در پلتفرم صوتی و اپلیکیشن شنوتو بشنوید. You can listen to the Dark History podcast on the audio platform and the Shenuto app. یا از طریق جستجو در بقیه‌ اپ های پادکست شنونده‌ ما باشید. Or listen to us by searching the rest of the podcast apps.

این قسمت هم مثل گذشته از متنی که در سایت تاریخ ایرانی به قلم حامد الگار استاد دانشگاه برکلی کار شده، و مترجم متن هم خانم شیدا قماشچیه استفاده کردیم، تا برای شما همراهان خوبمون از امیرکبیر صحبت کنیم. This part, as in the past, we used a text written on the Iranian History website by Hamed Elgar, a professor at Berkeley University, and the translator of the text, Ms. Sheida Ghomashchieh, to talk to you, our good companions, about Amir Kabir. شخصیتی که با اصلاحاتش در ایران نامش رو در تاریخ جاودانه ‌کرد. A figure who immortalized his name in history with his reforms in Iran.

میرزا تقی خان امیرکبیر که به نام‌های اتابک و امیرنظام هم شناخته میشه، صدراعظم ناصرالدین شاه بود، و تو چهار سال اول سلطنت پنجاه ساله‌ ناصری به یکی از لایق‌ترین و شایسته‌ترین شخصیت‌های دوران قاجار بدل شد. Mirza Taghi Khan Amir Kabir, also known as Atabak and Amir Nezam, was the prime minister of Nasser al-Din Shah, and in the first four years of the fifty-year reign of Nasser became one of the most worthy and worthy figures of the Qajar period. میرزا تقی خان تو هزاوه حوالی شهر فراهان تو خانواده‌ متوسطی به دنیا اومد. Mirza Taghi Khan was born in Hazaveh, near the city of Farahan, into a middle-class family. پدرش کربلایی محمد قربان تونست به خدمت میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی در بیاد، و آشپزش بشه. His father from Karbala, Mohammad Ghorban, was able to serve Mirza Bozorg, Farahani's deputy, and become a cook. وقتی که میرزا بزرگ به وزارت نایب‌السلطنه عباس میرزا تو تبریز منصوب شد، کربلایی قربان هم همراهش رفت و پسرش یعنی میرزا تقی خان رو هم همراه با خودش به تبریز برد. When Mirza the Great was appointed to the ministry of Abbas Mirza's viceroy in Tabriz, Karbala'i Ghorban went with him and took his son, Mirza Taghi Khan, with him to Tabriz.

امیرکبیر تو کارای منزل میرزا بزرگ به پدرش کمک می‌کرد. Amir Kabir helped his father in the housework of Mirza the Great. میرزا بزرگ متوجه میشه که این پسر استعداد خارق‌العاده‌ای داره. The great Mirza realizes that this boy has extraordinary talent. و همین باعث میشه که اون رو به همراه فرزندانش برای کسب علم همراه کنه. And that is why he accompanies him with his children to acquire knowledge. میرزا تقی خوندن و نوشتن و ریاضیات رو یاد می‌گیره. Mirza Taghi is learning to read, write and do mathematics. یه کم که گذشت، میرزا بزرگ اون رو مسئول اسطبل خودش می‌کنه. After a while, the great Mirza makes him in charge of his own stable. که اتفاقاً میرزا تقی تو این کار هم موفق میشه. Incidentally, Mirza Taghi succeeds in this as well.

میرزا بزرگ تو سال هزار و دویست و سی و هفت از دنیا میره. The great Mirza died in the year one thousand two hundred and thirty-seven. و پسرش میرزا ابوالقاسم جانشین پدر برای وزارت نایب‌السلطنه شد. And his son Mirza Abolghasem succeeded his father as the viceroy. تحت حمایت میرزا ابوالقاسم، امیرکبیر وارد خدمات دولتی شد. Under the support of Mirza Abolghasem, Amirkabir entered government service. و تو شروع کارش لشکرنویس ارتش آذربایجان شد. At the beginning of his career, he became a legionnaire of the Azerbaijani army. سال هزار و دویست و پنجاه و یک، رتبه‌ امیرکبیر ارتقا پیدا می‌کنه. In the year one thousand two hundred and fifty-one, the rank of Amir Kabir is promoted. و مستوفی نظام میشه، تا روی امور مالی ارتش آذربایجان نظارت کنه. And Mostofi will be appointed to oversee the finances of the Azerbaijani army.

این پیشرفت ادامه پیدا می‌کنه، و چند سال بعد امیرکبیر ناظر مالی کل ارتش میشه. This progress continues, and a few years later, Amir Kabir becomes the financial supervisor of the entire army. و به مقام وزیر نظام می‌رسه. And becomes the Minister of the Army. امیرکبیر سه تا ماموریت خارجی هم میره. Amir Kabir goes on three foreign missions. اولین ماموریتش اعزام خسرو میرزا به سن‌پترزبورگ تو سال هزار و دویست و چهل و چهار و چهل و پنج بود. His first mission was to send Khosrow Mirza to St. Petersburg in the year one thousand two hundred and forty-four and forty-five. هدف از این سفر عذرخواهی رسمی برای مرگ گریبایدوف سفر روسیه تو تهران بود که به دست اراذل و اوباش کشته شده بود. The purpose of this trip was to formally apologize for Gribaydov's death. Russia's trip to Tehran, where he was killed by thugs.

امیرکبیر به عنوان منشی تو این سفر شرکت کرد. Amir Kabir participated in this trip as a secretary. و تو فاصله‌ ده ماهی که تو تفلیس، سن‌پترزبورگ و مسکو بود، فرصت پیدا کرد تا از مدرسه‌های دولتی، خصوصی، نظامی، انبار مهمات جنگی، ضرابخانه، کارخانه‌ درشکه سازی، شیشه سازی، رصدخانه، بانک‌ها و اتاق‌های بازرگانی، تعداد زیادی سالن نمایش، و وزارت خانه‌ها و ادارات مختلف روسی دیدن کنه. And within ten months of being in Tbilisi, St. Petersburg, and Moscow, he had the opportunity to visit large public, private, military, ammunition depots, mints, carriage factories, glass factories, observatories, banks, and chambers of commerce. , And visit various Russian ministries and departments. از امیرکبیر یادداشت‌های زیادی در رابطه با تاثیرات روسیه باقی نمونده. There are many notes left from Amir Kabir about Russian influence. ولی شکی وجود نداره که اون با دقت زیاد از این مناطق دیدن کرده، و خیلی از اصلاحات بعدیش تحت تاثیر نمونه‌های روسی بوده. But there is no doubt that he visited these areas very carefully, and many of his subsequent corrections were influenced by Russian examples.

اون که شاهد شکوفایی صنایع تو روسیه بود، تلاش کرد تا این صنایع رو تو ایران هم ترویج بده. He who witnessed the flourishing of industries in Russia, tried to promote these industries in Iran as well. امیرکبیر سال هزار و دویست و پنجاه و سه ناصرالدین میرزا رو که تو اون زمان نایب السلطنه بود به ایروان همراهی کرد. Amir Kabir accompanied Nasreddin Mirza, who was the viceroy at that time, to Yerevan in the year one thousand two hundred and fifty-three. ناصرالدین میرزا اونجا با تزار نیکولاس اول دیدار و از شهر قفقاز بازدید کرد. Nasser al-Din Mirza met with Tsar Nicholas I there and visited the city of the Caucasus. وقتی که ناصرالدین میرزا به تزار معرفی شد، امیرکبیر هم تو جمعیت حضور داشت. When Naser al-Din Mirza was introduced to the Tsar, Amir Kabir was also present in the crowd. و شاید چند کلمه‌ای هم به زبان روسی با تزار حرف زده باشه. اما این سفر کوتاه بود. But this trip was short. و تاثیر زیادی تو آینده‌ امیرکبیر نداشت.

اما اون چیزی که خیلی مهم بود، چهار سالیه که امیر کبیر تو ارزورم اقامت داشت. But what was very important was that Amir Kabir lived in Erzurum for four years. اون تو ماموریتی شرکت داشت که کارش نظارت بر تعیین خطوط مرزی ایران و عثمانی بود. He took part in a mission to oversee the demarcation of the Iranian-Ottoman border. و باید بعضی مسئله‌های دیگه بین دو کشور رو هم حل و فصل می‌کرد. And some other issues between the two countries had to be resolved. اون مهم ترین عضو هیئت مذاکره‌کننده‌ ایرانی بود. حضورش باعث شد تا تلاش برای جداسازی محمره یعنی خرمشهر امروزی از ایران نافرجام بمونه. His presence caused the attempt to separate Mohammareh, today's Khorramshahr, from Iran to fail. همین طور از پرداخت غرامت برای حضور ایران تو سلیمانیه جلوگیری به عمل آورد. It also prevented the payment of compensation for Iran's presence in Sulaymaniyah.

امیرکبیر تو این راه مستقل از حکومت مرکزی در تهران عمل کرد. Amir Kabir acted in this way independently of the central government in Tehran. حکومت نمی‌تونه سیاستی برای رویارویی با عثمانی‌ها در پیش بگیره. The government could not pursue a policy of confronting the Ottomans. و علاوه بر اون با خیلی از راهکارهای امیرکبیر هم مخالفت می‌کرد. In addition, he opposed many of Amir Kabir's solutions. با وجود اینکه معاهده بین ایران و دولت عثمانی به امضا رسیده بود، ولی خطوط مرزی هنوز مشخص نشده بودند، که جنگ کریمه شروع شد. Although a treaty had been signed between Iran and the Ottoman government, the border lines had not yet been defined, and the Crimean War began. و بریتانیا و روسیه که میانجی این پیمان بودن یهو دیدن که وسط یه جنگ هستند. And Britain and Russia, which are mediating this Yahoo pact, see that they are in the middle of a war. و به همین خاطر هم کناره‌گیری کردند.

با وجود همه‌ی این اتفاقات، امیرکبیر اطلاعات دست اولی از روند دیپلماسی بین‌المللی به دست آورد. و از اهداف و سیاست های بریتانیا و روسیه درباره‌ ایران آگاه شد. این مسئله باعث شد تا در زمان صدارتش سیاست‌های مشخصی رو در برابر این دو تا قدرت در دستور کار خودش قرار بده. This led him to put specific policies against these two powers on his agenda during his presidency. اقامت امیرکبیر تو ارزورم همزمان شد با اصلاحات اداری نظامی تو حکومت عثمانی، که با نام تنظیمات شناخته میشن. بعضی از این اصلاحات چراغ راهش شدن تا تو سیاست‌گذاری‌های زمان صدارتش از نفوذ روحانیت در حکومت کم کنه. Some of these reforms paved the way for the clergy to reduce the influence of the clergy in government during his presidency.

اون یه بار وقتی می‌خواست درباره‌ تصمیم هاش به شورای تبریز توضیح بده، میگه: دولت عثمانی زمانی توانست قدرتش را احیا کند که قدرت ملاها را در هم شکست. سال هزار و نهصد و بیست و شیش بود که امیر کبیر به تبریز برگشت. یه سال بعد وقتی که وزیر نظام بود، مربی شخصی ناصرالدین میرزا شد، که اون زمان فقط پونزده سال داشت. A year later, when he was Minister of the Army, he became the personal trainer of Naser al-Din Mirza, who was only fifteen years old at the time. چند وقت بعد در شوال هزار و دویست و شصت و چهار محمدشاه از دنیا رفت، و ناصرالدین میرزا به تهران رفت تا روی تخت سلطنت بنشینه. Some time later, Mohammad Shah died in Shawwal, one thousand two hundred and sixty-four, and Naser al-Din Mirza went to Tehran to sit on the throne. اما وزیرش میرزا فتح‌الله نصیرالملک نمی‌تونست تا مخارج لازم رو تامین کنه. But his minister, Mirza Fathullah Nasir al-Mulk, could not afford it. و در نتیجه، ناصرالدین میرزا از امیرکبیر می‌خواد که امورات رو در دست بگیرد. As a result, Nasser al-Din Mirza asked Amir Kabir to take matters into his own hands.

اعتماد ناصرالدین میرزا به امیرکبیر افزایش پیدا می‌کنه، و یه کم بعد از ترک تبریز مقام امیر نظام رو به امیرکبیر می‌بخشه، تا مسئولیت تمام ارتش ایران رو بر عهده بگیره. Naser al-Din Mirza's trust in Amir Kabir increased, and shortly after leaving Tabriz, he transferred the position of Amir Nezam to Amir Kabir, to take charge of the entire Iranian army. بعد از رسیدن به تهران، یعنی ذوالقعده هزار و دویست و شصت و چهار، مقام شخص اول ایران هم به اون اعطا شد، به همراه عنوان‌های امیرکبیر و اتابک. After arriving in Tehran, that is, Zol-Qaeda, one thousand two hundred and sixty-four, he was awarded the position of the first person of Iran, along with the titles of Amir Kabir and Atabak. امیرکبیر مقامیه که تا امروز با این لقب شناخته میشه. Amir Kabir is the official who is known by this title until today. و اتابک عنوانی بود که از سلجوقی تا اون زمان ازش استفاده نمی‌شد، و به رابطه‌ استاد و شاگردی اشاره داشت. And Atabak was a title that had not been used since Seljuk, and referred to the relationship between teacher and disciple.

رسیدن امیرکبیر مقام صدراعظمی باعث شد که بقیه به اون حسادت کنند. The arrival of Amir Kabir as Chancellor made others jealous of him. به خصوص افرادی که خودشون رو مستحق این مقام می‌دونستن. Especially people who considered themselves worthy of this position. یکی از این‌ها میرزا آقا خان نوری اعتمادالدوله بود. One of these was Mirza Agha Khan Nouri Etemad al-Dawla. و یکی دیگه هم که ملکه مادر که کلا از اعتماد به نفس و رفتار متکبرانه امیرکبیر بیزار بود. And another was the mother queen, who hated Amir Kabir's self-confidence and arrogant behavior. این حسادت و دشمنی‌ها باعث شد تا بخشی از ارتش آذربایجان در تهران مستقر بشه، و تو ربیع الثانی هزار و دویست و شصت و پنج خواستار برکناری و اعدام امیرکبیر شدند. This jealousy and enmity caused a part of the Azerbaijani army to be stationed in Tehran, and in Rabi al-Thani, one thousand two hundred and sixty-five, demanded the removal and execution of Amir Kabir.

اما با وساطت میرزا عبدالقاسم امام جمعه‌ تهران، و دستور او برای تعطیلی بازار و البته همکاری ارتش این شورش بی‌نتیجه به پایان رسید. But with the mediation of Mirza Abdul Qasem, the Friday prayer leader of Tehran, and his order to close the bazaar and, of course, the cooperation of the army, the revolt ended in vain. و امیرکبیر به خدمتش ادامه داد. گفتیم که شورش در تهران تمام شد. We said that the riot in Tehran was over. ولی ناآرامی‌ها با شدت بیشتری تو شهرستان‌ها به خصوص تو مشهد ادامه پیدا کرد.

اجازه بدید یه کم فضای این روزای مشهد رو براتون شرح بدم. Let me explain the atmosphere of these days in Mashhad to you. سطنت محمد شاه که به آخر رسید، حمزه میرزا حشمت‌الدوله حاکم خراسان شد. When the reign of Mohammad Shah came to an end, Hamza Mirza Heshmat al-Dawla became the ruler of Khorasan. ولی حسن خان سالار و بعضی از رؤسای قبایل دیگه علیه حکومت مرکزی شورش کردند، که این حدود سال هزار و دویست شصت و دو هجری قمری بود. But Hassan Khan Salar and some other tribal chiefs revolted against the central government, which was around the year one thousand two hundred and sixty-two AH. چهار سال بعد، حمزه میرزا خراسان رو به حسن خان واگذار می‌کنه، و خودش به هرات فرار می‌کنه. Four years later, Hamza Mirza ceded Khorasan to Hassan Khan, and fled to Herat himself.

امیرکبیر دو تا گروهان از ارتش رو به خراسان اعزام کرد، تا حسن خان رو سر جای خودش بنشونه. Amir Kabir sent two companies from the army to Khorasan to replace Hassan Khan. دسته‌ دوم به فرماندهی سلطان مراد میرزا موفق شدند تا حسن خان رو شکست بدند و اون رو دستگیر کنن. The second group, under the command of Sultan Murad Mirza, succeeded in defeating Hassan Khan and arresting him. امیرکبیر دستور داد تا حسن خان رو به همراه یکی از پسرها و برادرش اعدام کنند. Amir Kabir ordered the execution of Hassan Khan along with one of his sons and brother. این مجازات تا اون زمان برای مقاومت علیه حکومت مرکزی سابقه نداشت، و خیلی صریح نیت امیرکبیر نشون میداد که قصد داره ساختمان حکومت مرکزی رو محکم که. This punishment was unprecedented until then for resisting the central government, and it was very clear that Amir Kabir intended to strengthen the central government building.

وظیفه‌ مهمی تو همون روزهای شروع وزارت امیرکبیر به او محول شد، تا قیام بابی‌ها که با تغییر سلطنت از محمد شاه به ناصرالدین شاه مصادف شده بود رو سرکوب کنه. An important task was assigned to him in the very first days of Amir Kabir's ministry, to suppress the Babi uprising, which coincided with the change of monarchy from Muhammad Shah to Nasser al-Din Shah. این قیام‌ها تو مازندران به سرکردگی ملا حسین بشرویه و ملا محمد بارفروشی، تو زنجان توسط ملا محمد زنجانی، و تو نیریز توسط سید یحیی دارابی هدایت می‌شدند. These uprisings in Mazandaran were led by Mullah Hussein Bashravieh and Mullah Mohammad Barforoshi, in Zanjan by Mullah Mohammad Zanjani, and in Neyriz by Seyyed Yahya Darabi. بعد از نبردهای خونینی که شکل گرفت، سال هزار و دویست و شصت و شیش پیش هر سه تا شورش مغلوب و رهبرانش هم اعدام شدن. After the bloody battles that took place, in the year one thousand two hundred and sixty-six, all three rebellions were defeated and its leaders were executed.

امیرکبیر برای اینکه از شورش بابی‌ها پیشگیری کنه، دستور داد تا بنیانگذار این فرقه سید علی محمد باب رو در بیست و هفت شعبان هزار و دویست شصت و شیش تو تبریز اعدام کنند. In order to prevent the revolt of the Babis, Amir Kabir ordered the execution of the founder of this sect, Seyyed Ali Mohammad Bab, on the twenty-seventh of Sha'ban, one thousand two hundred and sixty-six in Tabriz. این احتمال بیشتره که همچین اعمالی با هدف کاملا سیاسی صورت گرفته باشه تا حفاظت از اسلام شیعی. It is more likely that such acts were carried out for purely political purposes than to protect Shiite Islam. بعد از اون که نظم به استان‌های کشور برگشت، امیرکبیر تمام نیروی خودش رو صرف انجام اصلاحات دولتی، فرهنگی و اقتصادی مختلف کرد. After the order returned to the provinces of the country, Amir Kabir devoted all his energy to carrying out various governmental, cultural and economic reforms. که از موفقیت‌های دوران کوتاه صدارتش محسوب میشه. Which is one of the successes of his short presidency.

امیرکبیر که وقت ورود به تهران با خزانه‌ مواجه شده بود، تصمیم گرفت تا بودجه‌ کشور رو متعادل کنه. و برای این کار درآمد رو افزایش و مخارج کشور رو کاهش داد. برای انجام این کار مهم شورای بودجه‌بندی رو به ریاست میرزا مستوفی الممالک تشکیل داد. To do this important work, it formed a budgeting council chaired by Mirza Mostofi al-Mamalik. و اونجا بود که مشخص شد کمبود بودجه چیزی در حدود یک میلیون تومان معادل پانصد هزار پونده. And it was there that it became clear that the budget deficit was about one million tomans, equivalent to five hundred thousand pounds.

همونجا امیرکبیر تصمیم گرفت تا درآمد کارکنان دولت رو به میزان زیادی کاهش بده، و تو نمونه‌هایی این درآمد به نصف هم کاهش پیدا کرد. There, Amir Kabir decided to greatly reduce the income of government employees, and in some cases this income was reduced by half. همینطور مواجب مستمری بگیرانی که کاری برای دولت انجام نمی‌دادند رو قطع کرد. It also cut the pensions of those who did not do anything for the government. همین عمل باعث به وجود اومدن نارضایتی در شخصیت‌های مهم کشور شد. و بیراه هم نیست اگه بگیم همین کارها در نهایت باعث شد به قتل برسه. And it is not unreasonable to say that these same things eventually led to his murder.

امیرکبیر همزمان خراج‌گذارانی رو به استان‌ها اعزام کرد تا بدهی‌های معوقه حاکمان و خوانین رو از تمامی کشور جمع‌آوری کنن. At the same time, Amir Kabir sent tax collectors to the provinces to collect the arrears of the rulers and readers from all over the country. مخارج گمرکی که قبل از این به دست افراد‌ می‌شد دولتی شد. The customs expenses that used to be in the hands of individuals became government. و شیلات دریای خزر که منبع درآمد مهمی بود از دست روس‌ها خارج شد و به ایران رسید. And the fishery of the Caspian Sea, which was an important source of income, got out of the hands of the Russians and reached Iran. درآمد حاصل از زمین‌های سلطنتی بیشتر از همیشه تحت نظر قرار گرفت. Revenues from royal lands were monitored more than ever.

میزان حاصلخیزی و بازده زمین معیار ارزیابی مالیات شد، نه حوزه‌ جغرافیایی. Fertility and land yield became the criteria for tax assessment, not geographical area. زمین‌های مرده هم تحت کشت محصول قرار گرفتن. Dead fields are also cultivated. این تدابیر امیرکبیر باعث پیشرفت کشاورزی و صنعت شد. و در نتیجه با افزایش ثروت ملی و مالیاتی درآمد کل کشور هم افزایش پیدا کرد. اصلاحات اولیه‌ دیگه‌ای که امیرکبیر اجرا کرد مسایل مالی ارتش بود.

امیرکبیر در زمان حضورش تو آذربایجان تجربه‌ کافی تو این زمینه کسب کرده بود. Amir Kabir had gained enough experience in this field during his stay in Azerbaijan. اون که قصد داشت از نفوذ بریتانیا و روسیه جلوگیری کنه، مستشارهای نظامی ایتالیایی و اتریشی رو استخدام کرد تا تلاش عباس میرزا برای تجهیز یک ارتش منظم رو ادامه بده. سربازگیری بر اساس درآمد مالیاتی منطقه‌ها و حوزه‌های مختلف انجام می‌شد. Recruitment is based on the tax revenue of different regions and areas. تعداد سربازهای ارتش به صد و چهل هزار نفر افزایش پیدا کرد. به سربازها جدیدترین تکنیک‌های جنگی آموزش داده شد.

و برای نخستین بار یه تیپ ارتش مجزا برای مسیحیان تشکیل شد، که متشکل بود از آشوریان ارومیه و ارامنه جلفا تو نزدیکی اصفهان. برای اینکه وابستگی ایران به تسلیحات نظامی روسیه و بریتانیا کم بشه، امیرکبیر دستور داد تا کارخانجات تولید اسلحه تو تهران، خراسان، آذربایجان، فارس و اصفهان راه‌اندازی بشه. و همچنین کارخانه توپ سازی تو تهران تاسیس شد. امیرکبیر دستور داد تا قلعه‌هایی تو مناطق مرزی و بعضی از مناطق استراتژیک داخلی ساخته بشه. Amir Kabir ordered the construction of castles in the border areas and some internal strategic areas. و در آخر سیورسات نظامی هم به حالت مستمر و منسجم دراومد. And finally, the military security forces became continuous and cohesive. دغدغه‌ امیرکبیر برای تقویت اقتصاد ایران و خدمت رسانی به مردم از مجموع تمام پادشاهان ایرانی از شاه عباس اول به بعد بی‌سابقه بود. اون دستور ساخت بازار تهران یعنی همون بازار امیر رو داد. و همین طور کانال آبی برای تامین ذخیره‌ آب تهران از کرج به پایتخت ایجاد شد. تو زمان صدارت امیرکبیر ساخت دو میدون اصلی یعنی توپخونه و سبز میدون طرح ریزی شدن.

شهرستان‌های مختلف هم شاهد ساخت و ساز بناهای مهم بودن. ارگ تو شیراز، یه مرکز تجاری جدید تو اصفهان، یه سربازخونه تو خرمشهر. کارخونه‌هایی هم با حمایت دولت تاسیس شدن. از تولید درشکه، اجاق و سماور گرفته تا ابریشم و کریستال و سرامیک و طناب و شکر.

صنعتگران به مسکو و سنت پتزربورگ فرستاده شدن تا تکنیک های مختلف صنعتی رو کسب کنند، و بعضی هم به استانبول اعزام شدن تا روش بافت ابریشم رو یاد بگیرن. Artisans were sent to Moscow and St. Petersburg to learn various industrial techniques, and some were sent to Istanbul to learn how to weave silk. تعرفه‌ها افزایش پیدا کردند، تا از ورود اقلام خارجی جلوگیری به عمل بیاد و از تولیدات نوپای داخلی حمایت بشه. از خروج طلا و نقره از ایران هم جلوگیری شد. و در سال هزار و دویست و شصت و هفت فرمانی صادر شد که بر اساس اون افراد می‌تونستن با اخذ مجوز دولتی از معادن سنگ‌های قیمتی و مواد کانی بهره‌برداری کنند.

و اگه این کار رو انجام می‌دادند، برای پنج سال اول از پرداخت مالیات معاف می‌شدند. تعدادی هم زمین‌شناس خارجی استخدام شدند تا ثروت ملی ایران رو از دل زمین بیرون بکشند. امیرکبیر توجه خاصی به استان خوزستان نشون میداد، دلیلشم این بود که موقعیت اون منطقه رو استراتژیک می‌دونست. استانی که تو شمال خلیج فارس قرار داشت و ثروتی بالقوه داشت.

امیر تولید نیشکر رو اونجا به راه انداخت، و سدی هم در رود کرخه و پلی هم در شوشتر به دستور اون بنا شدند. برنامه‌ توسعه‌ محمره یعنی همون خرمشهر هم در زمان اون طراحی شد. امیر در راستای زراعت پنبه آمریکایی تو نزدیکی ارومیه و تهران هم قدم‌هایی برداشت. از میان تمام امور انجام شده به دست امیرکبیر، تاسیس دارالفنون در تهران یکی از طولانی‌ترین تاثیرات رو داشته.

هدف اول از تاسیس این موسسه، آموزش دولتمردها و سربازها بود تا اون چیزی رو که امیرکبیر آغاز کرده بود احیا کنند. ولی از اونجایی که این موسسه اولین مرکز آموزشی مدرن بود، تاثیرات گسترده‌تری هم داشت. علوم طبیعی، زمین‌شناسی، داروسازی و طب، جراحی، تاریخ طبیعی و ریاضیات تو اون تدریس می‌شد. آموزگارای این موسسه اکثرا توسط داوود خان تو اتریش انتخاب شده بودند.

اگه بخوام خیلی خلاصه بگم که داوودخان کی بوده، باید بگم داوود خان فردی آشوری بود که تو جریان ماموریت تعیین مرز ایران عثمانی با امیرکبیر آشنا شده بود. وقتی که آموزگارا از اتریش به ایران رسیدند، محرم سال هزار و دویست و شصت و هشت بود. When the teachers arrived in Iran from Austria, it was Muharram year 1268. و اون زمان دیگه امیرکبیر برکنار شده بود. و داوود خان تنهایی به استقبالشون رفت.

میرزا آقاخان نوری جانشین امیر کبیر تلاش کرد تا ناصرالدین شاه رو متقاعد کنه تا این پروژه کنسل بشه. ولی دارلفنون خیلی زود به یه شاهکار بدل شد که یادگار مؤسسش بود، و دیگه نمیشد جلوش رو گرفت. But Darlfunon soon turned into a masterpiece that was a relic of its founder, and it could not be stopped anymore. آموزگارای اتریشی اول کار زبان فارسی رو نمی‌دونستن. و برای همین مترجمانی به استخدام در اومدن تا حرف‌های اونارو ترجمه کنن. ولی بعضیاشون فارسی رو یاد گرفتند، و کتاب‌های مختلفی از علوم طبیعی رو به فارسی نوشتن.

این متن‌های نوشته شده باعث شدند تا نثر فارسی از قبل ساده‌تر بشه، و تاثیر اون هم بیشتر بشه. امیرکبیر غیرمستقیم بر پیشرفت رسانه‌ مدرن تو ایران هم تاثیرگذار بود، و اون تاسیس روزنامه وقایع اتفاقیه بود. Amir Kabir had an indirect effect on the development of modern media in Iran, and that was the establishment of the newspaper Vagiyeh Tahmehiyeh. روزنامه‌ای که تا زمان مظفرالدین شاه تحت نظر افراد مختلف به کارش ادامه داد. کاری هم که برای تضمین تیراژ روزنامه انجام داد این بود که دستور داد تا هر کارمندی که بیشتر از دو هزار ریال درآمد سالیانه داره مشترک روزنامه بشه. What he did to ensure the circulation of the newspaper was that he ordered every employee who has an annual income of more than two thousand rials to subscribe to the newspaper.

قصد امیرکبیر از تاسیس روزنامه این بود که توجه مردم رو به احکام دولتی جلب کنه. در نتیجه متن فرمان ممنوعیت سیورسات در شماره‌ سوم روزنامه منتشر شد. اون همینطور امیدوار بود تا عموم مردم از پیشرفت‌های سیاسی و علمی که تو جهان رخ میده آگاه بشن. He also hoped that the general public would be aware of the political and scientific developments that are taking place in the world. تو شماره‌های اولین سال نشر روزنامه، مسائلی مثل نبرد ماتزانی علیه امپراتوری هابزبورگ، پروژه‌ کانال سوئز، اختراع بالن، سرشماری در انگلستان و آدمخوارهای برونئی چاپ شدند.

تمام مواردی که تا حالا شنیدید هدفشون ایجاد یک کشور ثروتمند و منظم بود که توسط یه حکومت منسجم مرکزی اداره می‌شد. اما با این هدف با خواسته‌ علما یکی نبود. اون ها در طول سلطنت قاجار، حقانیت حکومت رو زیر سوال می‌بردند. و تلاش می‌کردند تا یه حکومت مستقل رو تشکیل بدن.

در مقابل، امیر کبیر با روش‌های مختلفی تلاش می‌کرد تا نفوذ اونها رو به خصوص در حوزه‌ قانون محدود کنه. اون در ابتدا دادگاه‌های شرع رو در پایتخت لغو کرد. و بعضی مواقع هم خودش به جای قاضی نشست. اما زمانی که متوجه شد دانش کافی برای قضاوت رو نداره، و احکام نادرست صادر می‌کنه، از این تلاشش دست کشید.

بعد با قدرت بخشیدن به دیوانخانه و حوزه‌ قضایی عرفی تلاش کرد تا دادگاه‌های شرع رو محدود کنه. Later, he tried to limit Sharia courts by giving power to Diwankhane and customary jurisdiction. تمامی موارد قضایی قبل از ارائه به دادگاه شرع، می‌بایست به دادگاه عرفی فرستاده می‌شدند. و تمامی احکام صادره شرعی هم تنها در صورت تایید دیوانخانه رسمیت پیدا می‌کردن. به علاوه، تو مواردی که مسئله‌ اقلیت‌های غیرمسلمان نیاز به قضاوت داشتن به دیوانخانه سپرده می‌شد.

امیرکبیر که از امتیازات دادگاه شرع خوشحال نبود، با قاضیان شرع که به اتهام رشوه گیری و دروغگویی محکوم می‌شدند، به شدت سخت‌گیرانه برخورد می‌کرد. به این ترتیب، زمانی که ملا عبدالرحیم بروجردی در دعوای بین یکی از خدمتکارای امیرکبیر به نفع یکی از وزرا رای داد، اون رو از تهران تبعید کرد. امیرکبیر همچنین تلاش کرد تا قدرت علما رو بیشتر از قبل محدود کنه، و اجازه‌ بست نشینی به محکومان و فراری‌هایی که از حکومت به مساجد پناه می‌بردند رو از اون‌ها گرفت.

سال هزار و دویست و شصت و شیش بست‌نشینی تو مسجد شاه تهران ممنوع اعلام شد. ولی بعد از سقوط امیرکبیر دوباره از سر گرفته شد. در تبریز تلاش های زیادی صورت گرفت تا بست نشینی تو مساجد مختلف حفظ بشه. In Tabriz, a lot of efforts were made in order to maintain fasting in different mosques. و افسانه‌ای ساخته شد از گاوی که دو بار از سلاخ‌خانه فرار کرده و به بقعه‌ صاحب‌الامر پناه برده بود. بلافاصله عامل های این معجزه‌ ساختگی به تهران فرستاده شدند، و یه کم بعد امام جمعه و شیخ الاسلام تبریز که قصد تضعیف حکومت رو داشتند هم تبعید شدند.

اما تلاش امیرکبیر برای ممنوعیت تعزیه و زنجیرزنی در محرم ناکام موند. اون تونست حمایت تعدادی از علما رو جلب کنه، ولی با مقاومت شدیدی به خصوص از جانب اصفهان و آذربایجان مواجه شد. امیرکبیر توجه خاصی به اقلیت‌های مذهبی ایران نشون می‌داد، چون این امید رو داشت که تمامی کشور رو با هم متحد کنه. وقتی تو ارزروم مستقر بود، متوجه شده بود که قدرت‌های اروپایی در امور عثمانی دخالت می‌کنند، و بهانه‌شون هم این بود که قصد حمایت از اقلیت‌های مذهبی رو دارن. When he was stationed in Erzurum, he realized that European powers were interfering in Ottoman affairs, and their excuse was that they wanted to protect religious minorities.

نشونه‌هایی هم وجود داشت که فرانسه، بریتانیا و روسیه هم قصد سواستفاده از حضور آشوریان و ارامنه تو کشور رو دارن. برای همین امیرکبیر راه هر شکایتی رو بست، تا نیاز به یه حامی خارجی وجود نداشته باشه. اون کشیش‌های فرقه‌های مختلف رو از پرداخت مالیات معاف کرد. و به مدارس مسیحی تو اصفهان و آذربایجان کمک رسوند.

علاوه‌ بر این‌ها، رابطه‌ نزدیکی با زرتشتی‌های یزد برقرار کرد، و به فرماندار این استان دستور اکید داد تا اون‌ها مورد تعرض مالیاتی و یا آزار و اذیت قرار نگیرند. همین طور تلاش‌هایی که تو شوشتر انجام می‌گرفت تا صائبین رو به زور به اسلام گرایش بدن رو متوقف کرد. سیاست خارجی امیرکبیر هم مثل سیاست داخلیش تا حد زیادی با نوآوری همراه بود. ابداع سیاست موازنه منفی به امیرکبیر نسبت داده میشه.

اگه بخوایم مثال بزنیم، می تونیم به این مورد اشاره کنیم: نفی کردن امتیازهای اعطایی از طرف دو قدرت رقیب تو ایران یعنی بریتانیا و روسیه و جلوگیری از گرایش به سمت هر کدوم از اون‌ها. امیرکبیر معاهده‌ای رو با روسیه باطل اعلام کرد، که طبق اون روس ها متعهد به ساخت یه مرکز تجاری و یه بیمارستان تو استرآباد می‌شدند. و به این ترتیب به اشغال آشوراده جزیره ای تو جنوب شرقی دریای خزر توسط روس ها پایان داد. و در کنارش اجازه بارگیری کشتی‌های روسی در مرداب انزلی رو لغو کرد.

با تصمیم‌های مشابهی که گرفت، حضور انگلیسی‌ها تو خلیج فارس رو محدود کرد. و به اون‌ها اجازه نداد تا به بهانه‌ جستجو برای برده، کشتی‌های ایرانی در خلیج فارس رو متوقف کنن. به همین دلیل نمیشه تعجب کرد که اون همیشه با دولگوروکی و شیل سفرای روسیه و انگلیس تو تهران مجادله داشت. برای اینکه نفوذ بریتانیا و روسیه رو محدود کنه، با کشورهایی رابطه برقرار کرد که منفعت مستقیم تو ایران نداشتن. کشورهایی مثل اتریش و ایالات متحده.

باید به این موضوع هم اشاره کرد که امیرکبیر سازمان ضدجاسوسی ای به راه انداخت که تو سفارت‌خانه‌های روسیه و بریتانیا مامور مخفی داشتند. زندگی حرفه‌ای پرثمر امیرکبیر تو بیست محرم هزار و دویست و شصت و هشت به پایان رسید. ناصرالدین‌شاه اون رو از مقام صدارت عزل کرد. پنج روز بعدش هم امیرکبیر از همه‌ عنوان‌ها و منصب‌هایی که داشت برکنار شد.

همون طور هم که می‌دونیم، بعد از این اتفاقات اون رو تحت نظر نیروهای نظامی به کاشان فرستادند. و بعد از چهل روز حبس، با زدن رگ دستاش تو حمام فین اون رو به قتل رسوندند. قاتل اون علی خان مقدم کسی بود که تحت حمایت خود امیرکبیر وارد دولت شده بود. در برکناری و قتل امیرکبیر همون عواملی دست داشتند که از اول رقیب و مخالفش بودند. آقاخان نوری و مهدعلیا ملکه مادر.

به نظر می رسه که اون‌ها ناصرالدین شاه رو متقاعد کردن که امیرکبیر قصد توطئه داره تا شاه رو برکنار کنه و خودش جانشین اون بشه. شاه جوان هم خیلی بی‌میل نبود که این تهمت‌ها رو قبول کنه. چون از زمان آغاز سلطنتش تو تبریز، امیرکبیر روشی متکبرانه رو داشت و به رسوم معمول دربار بی‌اعتنا بود. ناظرهای معاصر اروپایی نظر مساعدی نسبت به امیرکبیر دارن. و اون رو فردی صادق، وطن‌پرست و کاردان به حساب میارن.

امیرکبیر مورد ستایش شاعرای این عصر، مثل سروش و قاآنی قرار گرفت. ولی از خدمات اون به ایران در دوران قاجار تقدیری نشد. تو تاریخ‌نگاری مدرن ایران به صورت عادلانه به امیرکبیر پرداخته شده. و یکی از معدود دولتمردای کارآمد و صادق دوران قاجار شناخته میشه، که پدر تمام اصلاحات سیاسی و اجتماعی ای هست که نیم قرن بعد از اون پدید اومدن.

اما باید توجه داشته باشیم که امیرکبیر قبل از هر چیز دیگه، خدمتگزار و وفادار به حکومت سنتی بود که هدف اصلیش تقویت حکومت مرکزی تو ایران محسوب می‌شد. اون به طور تصادفی به عامل مدرنیزاسیون و غرب‌گرایی بدل شد. موضوعاتی که بعدها ملعبه دست دولت‌مردای دیگه‌ای شدند که با اون تفاوت زیادی داشتن.

این هشتمین قسمت از پادکست تاریکخانه‌ تاریخ بود که تقدیم شما شد. شما می‌تونید ما رو در پلتفرم صوتی و اپلیکیشن شنوتو، همین طور در سایر اپ های پادکست دنبال کنید. همین طور می‌تونید از طریق توییتر با ما در ارتباط باشید. آیدی ما در توییتر ت آندرلاین تاریخ هست. ممنون از اینکه همراه ما بودید. روز و روزگارتون خوش.