×

Ми використовуємо файли cookie, щоб зробити LingQ кращим. Відвідавши сайт, Ви погоджуєтесь з нашими правилами обробки файлів «cookie».


image

Summary of Divar Be Divar TV Series, Episode 1

Episode 1

در قسمت اول سریال دیوار به دیوار افرادی را می بینیم که برای شکایت به دادگاه رفته اند. شکایت آن ها از کسی است به نام مشیری که از سیصد نفر پول گرفته تا برایشان آپارتمان بسازد، ولی بدقولی کرده و برایشان خانه نساخته. جمع این پول چهل میلیارد تومان بوده و مشیری با آن پول برای خودش یک ملک خریده و آن را به نام خانمش زده. او می خواسته آن ملک را ارزان بخرد و بعد گران بفروشد تا سود کند. ولی بعد از اینکه آن را خریده نتوانسته بفروشد. وکیل مشیری به افراد شاکی می گوید به ما وقت بدهید تا این خانه را بفروشیم و با پولش آپارتمان ها را بسازیم. ولی طلبکارها رضایت نمی دهند. نوروز نزدیک است و فروش آن ملک در تعطیلات نوروز غیرممکن به نظر می رسد. دادگاه سه ماه فرصت می دهد تا مشیری ملک را بفروشد و رضایت شاکی ها را جلب کند. همه با این رای قاضی مخالف هستند، و ناراضی دادگاه را ترک می کنند. مشیری هم باید در زندان بماند تا وقتی که این مشکل حل بشود. شاکی ها از قشر متوسط جامعه هستند. و هیچ پولی ندارند که یک خانه اجاره کنند. آن ها نمی توانند صبر کنند تا آن ملک به فروش برود. چون همۀ پولشان را به مشیری داده اند. آن ها از قاضی می خواهند که اجازه بدهد در همان ملک ساکن بشوند، تا زمانی که ملک فروش برود، و مشیری پولشان را پس بدهد، یا برایشان خانه بسازد. وکیل مشیری راضی می شود که آن ها در آن خانه به طور موقت ساکن شوند. و بدین ترتیب آن ها همسایۀ دیوار به دیوار هم می شوند. یکی از این خانواده ها یک زوج هستند که مرد راننده تاکسی است و زن کارمند فدراسیون فوتبال است، و باردار است. مرد که اسمش بهرام است اطلاعات تیم ملی فوتبال را از خانمش می دزدد، و می فروشد. یکی دیگر از خانواده ها زوجی با دو فرزند هستند که مرد تازه بیکار شده، چون کارخانه ای که در آن کار می کرده ورشکسته شده. و به جای حقوق به او ظروف تولیدی کارخانه را داده اند. یک خانواده دیگر پدر و دختری هستند که پدر سرهنگ بازنشسته است، و قصه های زیادی درباره دوران کاری اش تعریف می کند. و دخترش به کلاس تیراندازی می رود. آن ملک بسیار بزرگ و زیباست. و در منطقۀ بالای شهر تهران قرار دارد. شاکی ها از خانه خوششان می آید، و تصمیم می گیرند هر خانواده در یک قسمت از خانه ساکن شود.

Episode 1 Episode 1

در قسمت اول سریال دیوار به دیوار افرادی را می بینیم که برای شکایت به دادگاه رفته اند. In the first part of the wall-to-wall series, we see people who have gone to court to complain. شکایت آن ها از کسی است به نام مشیری که از سیصد نفر پول گرفته تا برایشان آپارتمان بسازد، ولی بدقولی کرده و برایشان خانه نساخته. Their complaint is against a man named Moshiri who took money from three hundred people to build an apartment for them, but did bad things and did not build a house for them. جمع این پول چهل میلیارد تومان بوده و مشیری با آن پول برای خودش یک ملک خریده و آن را به نام خانمش زده. The total amount of this money was forty billion tomans and Moshiri bought a property for himself with that money and named it after his wife. او می خواسته آن ملک را ارزان بخرد و بعد گران بفروشد تا سود کند. He wanted to buy the property cheaply and then sell it expensively to make a profit. ولی بعد از اینکه آن را خریده نتوانسته بفروشد. But after buying it, he could not sell it. وکیل مشیری به افراد شاکی می گوید به ما وقت بدهید تا این خانه را بفروشیم و با پولش آپارتمان ها را بسازیم. Moshiri's lawyer tells the plaintiffs to give us time to sell the house and use the money to build the apartments. ولی طلبکارها رضایت نمی دهند. But creditors are not satisfied. نوروز نزدیک است و فروش آن ملک در تعطیلات نوروز غیرممکن به نظر می رسد. Nowruz is approaching and it seems impossible to sell that property during the Nowruz holiday. دادگاه سه ماه فرصت می دهد تا مشیری ملک را بفروشد و رضایت شاکی ها را جلب کند. The court gives Moshiri three months to sell the property and satisfy the plaintiffs. همه با این رای قاضی مخالف هستند، و ناراضی دادگاه را ترک می کنند. Everyone opposes the judge's decision, and leaves the court dissatisfied. مشیری هم باید در زندان بماند تا وقتی که این مشکل حل بشود. Moshiri must also stay in prison until this problem is solved. شاکی ها از قشر متوسط جامعه هستند. The plaintiffs are from the middle class. و هیچ پولی ندارند که یک خانه اجاره کنند. And they have no money to rent a house. آن ها نمی توانند صبر کنند تا آن ملک به فروش برود. They can not wait for the property to be sold. چون همۀ پولشان را به مشیری داده اند. Because they have given all their money to Moshiri. آن ها از قاضی می خواهند که اجازه بدهد در همان ملک ساکن بشوند، تا زمانی که ملک فروش برود، و مشیری پولشان را پس بدهد، یا برایشان خانه بسازد. They ask the judge to allow them to live on the same property until the property is sold, and Moshiri returns their money, or builds a house for them. وکیل مشیری راضی می شود که آن ها در آن خانه به طور موقت ساکن شوند. Moshiri's lawyer agrees that they stay in the house temporarily. و بدین ترتیب آن ها همسایۀ دیوار به دیوار هم می شوند. And so they become wall-to-wall neighbors. یکی از این خانواده ها یک زوج هستند که مرد راننده تاکسی است و زن کارمند فدراسیون فوتبال است، و باردار است. One of these families is a couple who are male taxi drivers and female football federation employees, and are pregnant. مرد که اسمش بهرام است اطلاعات تیم ملی فوتبال را از خانمش می دزدد، و می فروشد. A man named Bahram steals national football team information from his wife, and sells it. یکی دیگر از خانواده ها زوجی با دو فرزند هستند که مرد تازه بیکار شده، چون کارخانه ای که در آن کار می کرده ورشکسته شده. Another family is a couple with two children who have just lost their jobs because the factory where they worked has gone bankrupt. و به جای حقوق به او ظروف تولیدی کارخانه را داده اند. And instead of a salary, he was given factory-made dishes. یک خانواده دیگر پدر و دختری هستند که پدر سرهنگ بازنشسته است، و قصه های زیادی درباره دوران کاری اش تعریف می کند. Another family is a father and daughter whose father is a retired colonel, and tells many stories about his career. و دخترش به کلاس تیراندازی می رود. And his daughter goes to shooting class. آن ملک بسیار بزرگ و زیباست. It is a very large and beautiful property. و در منطقۀ بالای شهر تهران قرار دارد. And it is located in the upper part of Tehran. شاکی ها از خانه خوششان می آید، و تصمیم می گیرند هر خانواده در یک قسمت از خانه ساکن شود. The plaintiffs like the house, and decide that each family should live in one part of the house.