×

Ми використовуємо файли cookie, щоб зробити LingQ кращим. Відвідавши сайт, Ви погоджуєтесь з нашими cookie policy.


image

Iranian Identity- Podcast, هویت ایرانی (1)

هویت ایرانی (1)

درک ما از هویت ایرانی با پیچیدگی همراه است، از طرفی خودمان را از نسل آریایی‌ها می‌دانیم و تاریخمان را به بیش از 2500 سال عقب می‌بریم، به زمانی که اولین امپراتوری جهانی در زمان هخامنشیان بوجود آمد.

و از طرفی دیگر بیش از 1400 سال است که با تمدن اسلامی پیوند خورده‌ایم.

این دو درک متفاوت باعث بوجود آمدن دو دیدگاه متفاوت و البته متعصبانه شده.

بعضی معتقدند که اسلام باعث انحطاط ایران بوده و باید به تمدن پیش از اسلام و شکوه امپراتوری ایران برگشت و از این طریق دوباره هویتمان را بازسازی کرد.

و در مقابل عده‌ای دیگر تاریخ پیش از اسلام را کلا نادیده می‌گیرند و هویت اسلامی را جایگزین هویت ایرانی می‌کنند.

در این بین هم کسانی هستند که تلاش دارند این دو دیدگاه متضاد را با هم آشتی و تعریفی ملی-مذهبی از هویت ایرانی به دست بدهند.

دسته دیگری هم وجود دارند که اصولا مفهوم هویت ملی را جعل شده توسط حکومت‌ها می‌دانند و قائل به هویت ملی برای هیچ کشوری نیستند و صرفا به قومیت‌ها معتقدند.

عدم توافق بر سر موضوع هویت ملی و هویت ایرانی احتمالا نشانه‌ای است از وجود مشکلی عمیق‌تر، پرسش‌های ما که هستیم و هویت ما چیست و از کجا می‌آید؟ وقتی جواب‌هایی تا این حد متناقض دریافت می‌کنند به این معناست که گفتگو و تعامل بین قشر الیت جامعه و البته در بین مردم وجود ندارد، که روز به روز به ایجاد فاصله بین مردم دامن زده و تکثر را نمی‌پذیرد.

در این قسمت از پادکست درباره کتاب هویت ایرانی از دوران باستان تا پایان پهلوی نوشته احمد اشرف صحبت می‌کنم تا درباره مفهوم هویت ایرانی بیشتر بدانم.

احمد اشرف یکی از متفکران مهم در حوزه تاریخ و جامعه‌شناسی ایران محسوب می‌شود که امیدوارم در آینده به دیگر آثار ایشان هم بپردازم.

این کتاب بغیر از پژوهش جناب اشرف حاوی دو مقاله از گراردو نیولی و شاپور شهبازی است که به بحث پیرامون هویت ایرانی در ایران باستان می‌پردازند.

دکتر حمید احمدی مترجم کتاب در مقدمه به اهمیت بحث درباره هویت ملی اشاره می‌کند و می‌گوید بعد از فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و در بحبوجه نظریه پایان تاریخ فوکویاما بحث درباره هویت ملی کشورها بحثی قابل توجه و مهم شد.

فوکویاما ادعا می‌کرد نظام لیبرال دموکراسی، نظامی پیروز است که همه نظام‌ها باید در برابرش سر خم کنند.

برقراری یک ایدئولوژی یکسان برای همه کشورها بحث‌های دامنه‌دارتری را درباره دولت، حاکمیت، ملت، ناسیونالیسم و هویت ملی به همراه داشت، چرا که تبعات جهانی شدن برای ملل گوناگون ناشناخته بود.

جهان تا زمان فروپاشی شوروی با ایدئولوژی مارکسیستی که ادعای سیطره جهانی داشت مبارزه کرده و در نهایت پیروز شده بود، پس چطور بعد از این پیروزی که با زحمت فراوان حاصل شده بود، می‌توانست خود را قائل به پذیرفتن یک ایدئولوژی دیگر کند، حتی اگر این ایدئولوژی، برترین ایدئولوژی موجود باشد.

در این بین تکثر، خصوصیات خاص ملت‌ها، شرایط اقلیمی و هزاران مسائل دیگر، مسائلی بودند که دولت جهانی باید برای آن‌ها راه حل می‌داد.

از طرف دیگر با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تعریف هویت فراملی و اسلامی، کشمکشی بین موافقان و مخالفان این تعریف از هویت ایرانی ایجاد شد که پرداختن به مسئله هویت ایرانی را حائز اهمیت می‌کند.

جهت سوم اهمیت پرداختن به هویت ملی اساسا به حال و روز خودمان برمی‌گردد، مثلا برای خود من همیشه سئوال بوده که ایرانی بودن چه خصوصیتی است که آن را از قومیت‌ها و ملیت‌های گوناگون متمایز می‌کند، ما در ایران قومیت‌های گوناگونی داریم ولی همه به یک معنا خودشان را ایرانی می‌دانند.

این ایرانی بودن چه کیفیتی دارد؟ آیا به معنای مرزهای جغرافیایی-سیاسی است یا داشتن یک زبان مشترک است یا پیوندهای اقتصادی و فرهنگی؟

نظرات متنوعی در این باره وجود دارد، بعضی در کل معتقدند که چیزی به عنوان هویت ملی وجود نداشته و این مفهوم را ساخته و پرداخته ناسیونالیسم رضاخان می‌دانند و بعضی مفهوم هویت ملی را حتی تا دوران کیانی عقب می‌برند.

احمد اشرف در این کتاب دیدی تاریخی به مفهوم هویت ملی دارد چرا که معتقد است این مفهوم هم مثل سایر پدیده‌های اجتماعی در سیر وقایع تاریخی بوجود می‌آید، رشد و تغییر می‌کند و معانی گوناگونی به خود می‌گیرد.

هیچ کدام از عواملی که در تعریف هویت ملی آمده مثل نژاد، سرزمین، دولت، اقتصاد، زبان، سنت‌های فرهنگی و حتی دین را نه به تنهایی و نه با هم نمی‌شود به عنوان ملاک مشخصی برای تعریف هویت ملی دانست.

در هر برهه‌ی تاریخی بعضی از این عوامل در تعریف و بازنمایی هویت ملی اهمیت بیشتری پیدا کرده‌اند، در نتیجه هویت ملی امری طبیعی یا ثابت نیست و در دوره‌های مختلف تاریخی معانی متفاوتی پیدا می‌کند.

هویت ملی ریشه در هویت قومی و احساس تعلق به قبیله، قوم یا نژاد دارد و باید توجه کرد که مفهوم هویت ملی مفهومی مدرن است که در حین پیدایش دولت‌های ملی شکل گرفته است.

هویت ملی و قومی از تمایز نشات می‌گیرند، تمایز بین ما و دیگران، مثل ایران در برابر انیران، یا عجم در برابر عرب یا ایران در برابر غرب.

پس در نتیجه برای داشتن شناختی درست از هویت ملی ابتدا باید دید منشا پیدایش ملت‌ها چیست و به چه دورانی برمی‌گردد؟ در پاسخ به این سئوال سه روایت وجود دارد، روایت اول ملت گراست، روایت دوم مدرن و پست مدرن است و روایت سوم تاریخی‌نگر.

در روایت اول یعنی روایت ملت‌گرا، ملت را پدیده‌ای طبیعی در تاریخ بشر می‌دانند که منشا آن را باید در دوران پیشا تاریخ جستجو کرد.

یعنی مفهوم ملت از خیلی قبل در جوامع بشری وجود داشته و مفهومی جدید یا مدرن نیست.

در روایت دوم، ملت مفهومی جدید است که ساخته و پرداخته دولت‌های ملی در عصر مدرن است یعنی از قرن هجدهم به بعد.

در این تعریف بین هویت ملی در دوران مدرن و هویت‌های قبل از آن گسستی تاریخی وجود دارد.

طبق این روایت، ملت‌ها همگی بعد از پیدایش دولت ملی و در عصر مدرن به وجود آمدند و تا قبل از آن مفهومی به نام ملت وجود نداشته است.

اما روایت سوم دیدی معقولانه‌تر به هویت ملی دارد، نه خیلی احساسی آن را به پیشاتاریخ مربوط می‌داند و نه صرفا محصول دوران مدرن.

این روایت مثل روایت دوم معتقد است که هویت ملی محصول دوران مدرن است اما تکاملی است از هویت تاریخی و در بعضی موارد هویت شبه ملی ملت‌ها.

در قدم اول بررسی هویت ملی ایرانی‌ها باید دید هویت ایرانی بر اساس این سه روایت چطور تعریف شده است.

طبق روایت اول از قبل از مشروطه و در دوران پهلوی اول سعی شد مفاهیم مدرن ایران و هویت ایرانی با رجوع به افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی ساخته شود.

این دید که بسیار رمانتیک بود سعی می‌کرد با بزرگ‌نمایی اسطوره‌ها و بازگشت به تاریخ کهن معنایی از هویت ملی به دست بدهد و این مفهوم را حداقل تا 2500 سال عقب ببرد.

مثلا میرزا فتحعلی آخوندزاده که یکی از مروجان این تعریف از هویت ملی بود در جایی نوشته: «کو آن شوکت و سعادت تو که در عهد کیومرث و جمشید و خسروپرویز بود؟ مردم در زیر سایه‌ی سلطنت ایشان از نعمات الهی بهره‌یاب شده، در عزت و آسایش زندگی می‌کردند.

بی‌چیزی و گدایی نمی‌دانستند، در داخل مملکت آزاد و در خارج آن محترم بودند.

شهرت و عظمت سلاطین ایران کل آفاق را فراگرفته بود.» این تلقی‌های رمانتیک از هویت ملی در دوران پهلوی اول و با تشکیل دولت ملی تبدیل به روایت غالب از هویت ملی شد.

چرا که پهلوی‌ها علاقه داشتند دودمان خود را به دودمان پادشاهی کهن ایرانی پیوند بزنند و از این راه کسب مشروعیت کرده و همچنین ناسیونالیسم را جایگزین دین کنند.

اما روایت دوم در تقابل با روایت اول قرار می‌گیرد و ادعا دارد که مفهوم ملت مفهومی است مدرن برساخته دولت‌های ملی که به دلایلی سیاسی و با کتاب‌ها، مطبوعات و آموزش طرح و ترویج شده است.

به عنوان مثال اریک هابسبام می‌گوید: «ملت مفهومی ساختگی است که در دو قرن اخیر آگاهانه از سوی طبقات حاکم در دولت-ملت‌ها ابداع شده است.» به این معنا آنچه از سنت‌های کهن در بین ملت‌ها دیده می‌شود غالبا ساخته و پرداخته دولت-ملت‌ها در عصر مدرن است.

اگرچه هابسبام از منتقدان جدی ناسیونالیسم رمانتیک است و معتقد است هویت ملی بسیاری از ملل پایه و اساسی تاریخی ندارد اما کشورهایی مثل چین، کره، ویتنام، ایران و مصر را مستثنی می‌کند چون معتقد است این‌ها مللی تاریخی هستند.

در مورد ایران می‌گوید: ایران هم در دوران پیش از اسلام و هم بعد از آن نوعی شبه ناسیونالیسم اولیه داشته.

در دوران پیش از اسلام دارای هویت ایرانی-زرتشتی و بعد از اسلام دارای هویت ایرانی-شیعی بوده است.

نویسندگان دیگری هم با استناد به زبان فارسی تقریبا چنین نظری درباره ایران دارند و اعتقاد دارند که این هویت شبه ملی اولیه در دو قرن اخیر به هویت ملی در معنای امروزی تحول پیدا کرده است.

روایت اول بیشتر باب طبع دست راستی‌ها و طبقه حاکم است و روایت دوم بیشتر باب طبع دست چپی‌ها یا جدایی‌طلبان.

در بین روشنفکران و متفکران ایرانی گرایش به هر دو دیدگاه وجود داشته، مثلا یا مفهوم هویت ملی ایرانی را به عصر ایرج اولین پادشاه ایرانی می‌رسانند یا به طور کلی این مفهوم را مانند کشورهای دیگر مفهومی برساخته‌ی دولت‌های ملی و مدرن می‌دانند.

اما در روایت سوم تصدیق می‌شود که مفهوم هویت ملی برساخته دولت‌هاست اما در ایران دولتی که این مفهوم را در معنای شبه ملی اولیه ساخت، حکومت ساسانی بود که به تنظیم و تدوین و بازسازی اساطیر ایرانی و تاریخ ایران پرداخت.

پس ما با یک مفهوم تاریخی از هویت ایرانی طرفیم.

به عبارتی ما یک هویت ایرانی داشته‌ایم که از ساسانیان به این طرف تدوین یافته و تا عصر مشروطه ادامه داشته و بعد در دوران مدرن با مفهوم هویت ملی طرفیم که مترادف با ملیت‌گرایی و ناسیونالیسم است که توسط رضاشاه و حلقه روشنفکران پیرامونش گسترش و ترویج پیدا کرده.

این روایت در آثار نویسندگان زیادی مثل ان لمبتون، شاهرخ مِسکوب، احسان یارشاطر، فریدون آدمیت و دیگران دیده می‌شود که نکته مشترک همه آن‌ها وجود حسی مشترک از ایرانی بودن است که نباید با ناسیونالیسم و ملیت‌گرایی مدرن اشتباه گرفته شود.

به زعم اشرف مراحل عمده بازسازی و تحول هویت ایرانی از دوران ساسانی تا عصر حاضر را می‌توان در هفت دوره زیر مشخص کرد:

مرحله اول بازسازی هویت ایرانی به منزله نوعی هویت ملی پیشامدرن در عصر ساسانی، مرحله دوم سکون و رکود هویت ایرانی در دو قرن اولیه اسلامی.

مرحله سوم تجدید حیات و بازسازی هویت فرهنگی ایرانی توسط حکومت های محلی ایرانی در قرن های سوم تا پنجم هجری، مرحله چهارم عصر سلجوقیان که زبان فارسی تبدیل به زبان حکومتی شد و اندیشه امپراتوری فراگیر اسلامی در برابر احساسات قومی ملیت‌ها قرار گرفت.

مرحله پنجم بازسازی و احیای هویت ایرانی در عهد مغول و تیموریان.

مرحله ششم بازسازی و احیای هویت ایرانی-شیعی در عصر صفوی و در نهایت مرحله هفتم بازسازی هویت ملی ایرانی در معنای مدرن‌اش در دو قرن اخیر.

به زعم گراردو نیولی یکی از مهم‌ترین پژوهشگران در عرصه ایران‌شناسی سیاسی است، ایده ایران به عنوان یک واقعیت مذهبی، فرهنگی و قومی از اواخر قرن ششم پیش از میلاد مطرح شده بود.

اما برای اولین بار در قرن سوم میلادی بود که واژه ایران به معنای یک اندیشه سیاسی در عهد ساسانیان به وجود آمد.

به طور قطع نمی‌توان گفت که اندیشه سیاسی ایران قبل از ساسانیان وجود داشته یا نه.

داریوش و خشایارشا در کتیبه‌هایشان افتخار می‌کردند که از قوم ایرانی یا آریا هستند و این نشان می‌داد که ایرانی‌ها در فاصله قرن ششم و اواسط قرن پنجم پیش از میلاد از تعلق به قوم آریا آگاهی داشتند.

همچنین اهورامزدا به عنوان خدای ایرانیان شناخته می‌شد که زبانش ایرانی بود.

در اوستا هم اشارات زیادی به آریا شده است.

در منابع مختلف یونانی و ارمنی هم اشاراتی به قوم آریایی شده است و همه این مدارک نشان می‌دهد که آریا یا ایرانی به مردمی اشاره داشته که وابسته به یک قوم بوده‌اند و زبان و دینی مشترک داشته‌اند.


هویت ایرانی (1) Iransk identitet (1) Iranische Identität (1) Iranian identity (1) identidad iraní (1) Identité iranienne (1) Identità iraniana (1) identidade iraniana (1) Iransk identitet (1) İran kimliği (1)

درک ما از هویت ایرانی با پیچیدگی همراه است، از طرفی خودمان را از نسل آریایی‌ها می‌دانیم و تاریخمان را به بیش از 2500 سال عقب می‌بریم، به زمانی که اولین امپراتوری جهانی در زمان هخامنشیان بوجود آمد. Vores forståelse af iransk identitet er kompliceret, på den ene side betragter vi os selv som efterkommere af ariere og sporer vores historie mere end 2500 år tilbage, til det tidspunkt, hvor det første verdensrige opstod i den akamenidiske periode. Unser Verständnis der iranischen Identität ist kompliziert, einerseits betrachten wir uns als Nachkommen von Ariern und verfolgen unsere Geschichte mehr als 2500 Jahre zurück, bis in die Zeit, als das erste Weltreich während der Zeit der Achämeniden entstand. Our understanding of Iranian identity is complicated, on the one hand we consider ourselves descendants of Aryans and we trace our history back more than 2500 years, to the time when the first world empire arose during the Achaemenid period. Nuestra comprensión de la identidad iraní es complicada, por un lado nos consideramos descendientes de arios y remontamos nuestra historia a más de 2500 años, a la época en que surgió el primer imperio mundial durante el período aqueménida. Notre compréhension de l'identité iranienne est compliquée, d'une part nous nous considérons comme des descendants d'Aryens et nous faisons remonter notre histoire à plus de 2 500 ans, à l'époque où le premier empire mondial est né pendant la période achéménide. İran kimliğine dair anlayışımız karmaşıktır; bir yandan kendimizi Aryanların torunları olarak görüyoruz ve tarihimizin izini 2500 yıldan fazla bir süreye, Ahameniş döneminde ilk dünya imparatorluğunun ortaya çıktığı zamana kadar sürüyoruz.

و از طرفی دیگر بیش از 1400 سال است که با تمدن اسلامی پیوند خورده‌ایم. Andererseits sind wir seit mehr als 1400 Jahren mit der islamischen Zivilisation verbunden. And on the other hand, we have been connected with Islamic civilization for more than 1400 years. Y por otro lado, llevamos más de 1400 años conectados con la civilización islámica. Et d'autre part, nous sommes liés à la civilisation islamique depuis plus de 1400 ans.

این دو درک متفاوت باعث بوجود آمدن دو دیدگاه متفاوت و البته متعصبانه شده. Diese beiden unterschiedlichen Auffassungen haben zur Entstehung zweier unterschiedlicher und natürlich fanatischer Ansichten geführt. These two different understandings have led to the emergence of two different and of course fanatical views. Ces deux compréhensions différentes ont conduit à l'émergence de deux points de vue différents et bien sûr fanatiques.

بعضی معتقدند که اسلام باعث انحطاط ایران بوده و باید به تمدن پیش از اسلام و شکوه امپراتوری ایران برگشت و از این طریق دوباره هویتمان را بازسازی کرد. Einige glauben, dass der Islam den Niedergang des Iran verursacht hat und wir zur vorislamischen Zivilisation und dem Ruhm des iranischen Reiches zurückkehren und auf diese Weise unsere Identität wieder aufbauen sollten. Some believe that Islam caused the decline of Iran and that we should go back to the pre-Islamic civilization and the glory of the Iranian empire and in this way rebuild our identity. Certains pensent que l’Islam a causé le déclin de l’Iran et que nous devrions revenir à la civilisation préislamique et à la gloire de l’empire iranien et ainsi reconstruire notre identité.

و در مقابل عده‌ای دیگر تاریخ پیش از اسلام را کلا نادیده می‌گیرند و هویت اسلامی را جایگزین هویت ایرانی می‌کنند. Und auf der anderen Seite ignorieren einige andere die vorislamische Geschichte und ersetzen die islamische Identität durch die iranische Identität. And on the other hand, some others completely ignore the history before Islam and replace Islamic identity with Iranian identity. Et d’un autre côté, d’autres ignorent complètement l’histoire antérieure à l’Islam et remplacent l’identité islamique par l’identité iranienne.

در این بین هم کسانی هستند که تلاش دارند این دو دیدگاه متضاد را با هم آشتی و تعریفی ملی-مذهبی از هویت ایرانی به دست بدهند. In the meantime, there are those who are trying to reconcile these two opposing views and give a national-religious definition of Iranian identity.

دسته دیگری هم وجود دارند که اصولا مفهوم هویت ملی را جعل شده توسط حکومت‌ها می‌دانند و قائل به هویت ملی برای هیچ کشوری نیستند و صرفا به قومیت‌ها معتقدند. There are other groups who believe that the concept of national identity is forged by governments and do not believe in national identity for any country and only believe in ethnicities.

عدم توافق بر سر موضوع هویت ملی و هویت ایرانی احتمالا نشانه‌ای است از وجود مشکلی عمیق‌تر، پرسش‌های ما که هستیم و هویت ما چیست و از کجا می‌آید؟ وقتی جواب‌هایی تا این حد متناقض دریافت می‌کنند به این معناست که گفتگو و تعامل بین قشر الیت جامعه و البته در بین مردم وجود ندارد، که روز به روز به ایجاد فاصله بین مردم دامن زده و تکثر را نمی‌پذیرد. The lack of agreement on the issue of national identity and Iranian identity is probably a sign of a deeper problem, the questions of who we are and what is our identity and where does it come from? When they receive such contradictory answers, it means that there is no dialogue and interaction between the elite strata of the society and of course among the people, which is fueling the creation of distance between people day by day and does not accept pluralism.

در این قسمت از پادکست درباره کتاب هویت ایرانی از دوران باستان تا پایان پهلوی نوشته احمد اشرف صحبت می‌کنم تا درباره مفهوم هویت ایرانی بیشتر بدانم. In this episode of the podcast, I am talking about the book Iranian identity from ancient times to the end of Pahlavi written by Ahmad Ashraf in order to know more about the concept of Iranian identity.

احمد اشرف یکی از متفکران مهم در حوزه تاریخ و جامعه‌شناسی ایران محسوب می‌شود که امیدوارم در آینده به دیگر آثار ایشان هم بپردازم. Ahmad Ashraf is considered one of the important thinkers in the field of history and sociology of Iran, and I hope to discuss his other works in the future.

این کتاب بغیر از پژوهش جناب اشرف حاوی دو مقاله از گراردو نیولی و شاپور شهبازی است که به بحث پیرامون هویت ایرانی در ایران باستان می‌پردازند. This book, apart from Mr. Ashraf's research, contains two articles by Gerardo Newly and Shapour Shahbazi, who discuss the Iranian identity in ancient Iran.

دکتر حمید احمدی مترجم کتاب در مقدمه به اهمیت بحث درباره هویت ملی اشاره می‌کند و می‌گوید بعد از فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و در بحبوجه نظریه پایان تاریخ فوکویاما بحث درباره هویت ملی کشورها بحثی قابل توجه و مهم شد. Dr. Hamid Ahmadi, the translator of the book, points out the importance of discussing national identity in the introduction and says that after the collapse of the Soviet Union in 1991 and due to Fukuyama's theory of the end of history, the discussion about the national identity of countries became a significant and important discussion.

فوکویاما ادعا می‌کرد نظام لیبرال دموکراسی، نظامی پیروز است که همه نظام‌ها باید در برابرش سر خم کنند. Fukuyama claimed that the system of liberal democracy is a victorious system to which all systems must bow.

برقراری یک ایدئولوژی یکسان برای همه کشورها بحث‌های دامنه‌دارتری را درباره دولت، حاکمیت، ملت، ناسیونالیسم و هویت ملی به همراه داشت، چرا که تبعات جهانی شدن برای ملل گوناگون ناشناخته بود. Establishing a single ideology for all countries brought more extensive discussions about the state, sovereignty, nation, nationalism and national identity, because the consequences of globalization were unknown to different nations.

جهان تا زمان فروپاشی شوروی با ایدئولوژی مارکسیستی که ادعای سیطره جهانی داشت مبارزه کرده و در نهایت پیروز شده بود، پس چطور بعد از این پیروزی که با زحمت فراوان حاصل شده بود، می‌توانست خود را قائل به پذیرفتن یک ایدئولوژی دیگر کند، حتی اگر این ایدئولوژی، برترین ایدئولوژی موجود باشد. Until the collapse of the Soviet Union, the world had fought against the Marxist ideology that claimed world domination and finally won, so how could it, after this hard-earned victory, consider accepting another ideology, even if it Ideology is the best ideology available.

در این بین تکثر، خصوصیات خاص ملت‌ها، شرایط اقلیمی و هزاران مسائل دیگر، مسائلی بودند که دولت جهانی باید برای آن‌ها راه حل می‌داد. In the meantime, pluralism, special characteristics of nations, climatic conditions and thousands of other issues were issues for which the world government had to provide solutions.

از طرف دیگر با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تعریف هویت فراملی و اسلامی، کشمکشی بین موافقان و مخالفان این تعریف از هویت ایرانی ایجاد شد که پرداختن به مسئله هویت ایرانی را حائز اهمیت می‌کند. On the other hand, with the victory of the Islamic Revolution in Iran and the definition of a transnational and Islamic identity, a conflict arose between the supporters and opponents of this definition of Iranian identity, which makes it important to address the issue of Iranian identity.

جهت سوم اهمیت پرداختن به هویت ملی اساسا به حال و روز خودمان برمی‌گردد، مثلا برای خود من همیشه سئوال بوده که ایرانی بودن چه خصوصیتی است که آن را از قومیت‌ها و ملیت‌های گوناگون متمایز می‌کند، ما در ایران قومیت‌های گوناگونی داریم ولی همه به یک معنا خودشان را ایرانی می‌دانند. The third aspect of the importance of dealing with national identity basically goes back to our current situation. For example, I have always wondered what is the characteristic of being Iranian that distinguishes it from different ethnicities and nationalities. We have different ethnicities in Iran, but they all have the same meaning. They consider themselves Iranian.

این ایرانی بودن چه کیفیتی دارد؟ آیا به معنای مرزهای جغرافیایی-سیاسی است یا داشتن یک زبان مشترک است یا پیوندهای اقتصادی و فرهنگی؟ What is the quality of being Iranian? Does it mean geo-political borders or having a common language or economic and cultural ties?

نظرات متنوعی در این باره وجود دارد، بعضی در کل معتقدند که چیزی به عنوان هویت ملی وجود نداشته و این مفهوم را ساخته و پرداخته ناسیونالیسم رضاخان می‌دانند و بعضی مفهوم هویت ملی را حتی تا دوران کیانی عقب می‌برند. There are various opinions about this, some generally believe that there is no such thing as national identity and consider this concept to be the creation of Reza Khan's nationalism, and some even push the concept of national identity back to the Kiani era.

احمد اشرف در این کتاب دیدی تاریخی به مفهوم هویت ملی دارد چرا که معتقد است این مفهوم هم مثل سایر پدیده‌های اجتماعی در سیر وقایع تاریخی بوجود می‌آید، رشد و تغییر می‌کند و معانی گوناگونی به خود می‌گیرد. In this book, Ahmad Ashraf has a historical perspective on the concept of national identity, because he believes that this concept, like other social phenomena, arises in the course of historical events, grows and changes, and takes on various meanings.

هیچ کدام از عواملی که در تعریف هویت ملی آمده مثل نژاد، سرزمین، دولت، اقتصاد، زبان، سنت‌های فرهنگی و حتی دین را نه به تنهایی و نه با هم نمی‌شود به عنوان ملاک مشخصی برای تعریف هویت ملی دانست. None of the factors mentioned in the definition of national identity, such as race, territory, government, economy, language, cultural traditions, and even religion, neither alone nor together, can be considered as specific criteria for defining national identity.

در هر برهه‌ی تاریخی بعضی از این عوامل در تعریف و بازنمایی هویت ملی اهمیت بیشتری پیدا کرده‌اند، در نتیجه هویت ملی امری طبیعی یا ثابت نیست و در دوره‌های مختلف تاریخی معانی متفاوتی پیدا می‌کند. At each historical moment, some of these factors have become more important in defining and representing national identity, as a result, national identity is not a natural or fixed thing and has different meanings in different historical periods.

هویت ملی ریشه در هویت قومی و احساس تعلق به قبیله، قوم یا نژاد دارد و باید توجه کرد که مفهوم هویت ملی مفهومی مدرن است که در حین پیدایش دولت‌های ملی شکل گرفته است. National identity is rooted in ethnic identity and the sense of belonging to a tribe, nation or race, and it should be noted that the concept of national identity is a modern concept that was formed during the emergence of national governments.

هویت ملی و قومی از تمایز نشات می‌گیرند، تمایز بین ما و دیگران، مثل ایران در برابر انیران، یا عجم در برابر عرب یا ایران در برابر غرب. National and ethnic identity originates from distinction, the distinction between us and others, such as Iran versus Aniran, or Ajam versus Arab, or Iran versus the West.

پس در نتیجه برای داشتن شناختی درست از هویت ملی ابتدا باید دید منشا پیدایش ملت‌ها چیست و به چه دورانی برمی‌گردد؟ در پاسخ به این سئوال سه روایت وجود دارد، روایت اول ملت گراست، روایت دوم مدرن و پست مدرن است و روایت سوم تاریخی‌نگر. So, in order to have a correct understanding of national identity, one must first see what is the origin of nations and what era does it go back to? In response to this question, there are three narratives, the first narrative is nationalist, the second is modern and postmodern, and the third is historical.

در روایت اول یعنی روایت ملت‌گرا، ملت را پدیده‌ای طبیعی در تاریخ بشر می‌دانند که منشا آن را باید در دوران پیشا تاریخ جستجو کرد. In the first narrative, that is, the nationalist narrative, the nation is considered a natural phenomenon in human history, whose origin must be sought in prehistoric times.

یعنی مفهوم ملت از خیلی قبل در جوامع بشری وجود داشته و مفهومی جدید یا مدرن نیست. It means that the concept of nation has existed in human societies for a long time and is not a new or modern concept.

در روایت دوم، ملت مفهومی جدید است که ساخته و پرداخته دولت‌های ملی در عصر مدرن است یعنی از قرن هجدهم به بعد. In the second narrative, the nation is a new concept created by national governments in the modern era, that is, from the 18th century onwards.

در این تعریف بین هویت ملی در دوران مدرن و هویت‌های قبل از آن گسستی تاریخی وجود دارد. In this definition, there is a historical discontinuity between the national identity in the modern era and the identities before that.

طبق این روایت، ملت‌ها همگی بعد از پیدایش دولت ملی و در عصر مدرن به وجود آمدند و تا قبل از آن مفهومی به نام ملت وجود نداشته است. According to this narrative, the nations all came into being after the birth of the national state and in the modern era, and before that there was no concept called nation.

اما روایت سوم دیدی معقولانه‌تر به هویت ملی دارد، نه خیلی احساسی آن را به پیشاتاریخ مربوط می‌داند و نه صرفا محصول دوران مدرن. But the third narrative has a more reasonable view of national identity, it is not too sentimental and considers it to be related to prehistory and not just a product of the modern era.

این روایت مثل روایت دوم معتقد است که هویت ملی محصول دوران مدرن است اما تکاملی است از هویت تاریخی و در بعضی موارد هویت شبه ملی ملت‌ها. This narrative, like the second narrative, believes that national identity is a product of the modern era, but it is an evolution of the historical identity and in some cases the quasi-national identity of nations.

در قدم اول بررسی هویت ملی ایرانی‌ها باید دید هویت ایرانی بر اساس این سه روایت چطور تعریف شده است. In the first step of examining the national identity of Iranians, one must see how Iranian identity is defined based on these three narratives.

طبق روایت اول از قبل از مشروطه و در دوران پهلوی اول سعی شد مفاهیم مدرن ایران و هویت ایرانی با رجوع به افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی ساخته شود. According to the first narrative, before the constitution and during the first Pahlavi era, modern concepts of Iran and Iranian identity were tried to be made by referring to Iranian legends and myths.

این دید که بسیار رمانتیک بود سعی می‌کرد با بزرگ‌نمایی اسطوره‌ها و بازگشت به تاریخ کهن معنایی از هویت ملی به دست بدهد و این مفهوم را حداقل تا 2500 سال عقب ببرد. This view, which was very romantic, tried to give a sense of national identity by exaggerating myths and returning to ancient history and push this concept back at least 2500 years.

مثلا میرزا فتحعلی آخوندزاده که یکی از مروجان این تعریف از هویت ملی بود در جایی نوشته: «کو آن شوکت و سعادت تو که در عهد کیومرث و جمشید و خسروپرویز بود؟ مردم در زیر سایه‌ی سلطنت ایشان از نعمات الهی بهره‌یاب شده، در عزت و آسایش زندگی می‌کردند. For example, Mirza Fathali Akhundzadeh, who was one of the promoters of this definition of national identity, wrote somewhere: "Where was your happiness and prosperity during the reign of Kiyomarth, Jamshid and Khosroparviz?" Under the shadow of his reign, people benefited from divine blessings and lived in dignity and comfort.

بی‌چیزی و گدایی نمی‌دانستند، در داخل مملکت آزاد و در خارج آن محترم بودند. They did not know poverty and begging, they were free inside the country and respected outside it.

شهرت و عظمت سلاطین ایران کل آفاق را فراگرفته بود.» این تلقی‌های رمانتیک از هویت ملی در دوران پهلوی اول و با تشکیل دولت ملی تبدیل به روایت غالب از هویت ملی شد. The fame and greatness of the sultans of Iran had covered the whole horizon. These romantic perceptions of national identity became the dominant narrative of national identity during the first Pahlavi era and with the formation of the national government.

چرا که پهلوی‌ها علاقه داشتند دودمان خود را به دودمان پادشاهی کهن ایرانی پیوند بزنند و از این راه کسب مشروعیت کرده و همچنین ناسیونالیسم را جایگزین دین کنند. Because the Pahlavis were interested in linking their dynasty to the dynasty of the old Iranian kingdom and thus gaining legitimacy and also replacing religion with nationalism.

اما روایت دوم در تقابل با روایت اول قرار می‌گیرد و ادعا دارد که مفهوم ملت مفهومی است مدرن برساخته دولت‌های ملی که به دلایلی سیاسی و با کتاب‌ها، مطبوعات و آموزش طرح و ترویج شده است. But the second narrative is opposed to the first narrative and claims that the concept of the nation is a modern concept created by national governments, which was designed and promoted by books, press and education for political reasons.

به عنوان مثال اریک هابسبام می‌گوید: «ملت مفهومی ساختگی است که در دو قرن اخیر آگاهانه از سوی طبقات حاکم در دولت-ملت‌ها ابداع شده است.» به این معنا آنچه از سنت‌های کهن در بین ملت‌ها دیده می‌شود غالبا ساخته و پرداخته دولت-ملت‌ها در عصر مدرن است. For example, Eric Hobsbawm says: "Nation is a fictional concept that was consciously invented by the ruling classes in nation-states in the last two centuries." In this sense, what is seen from the old traditions among the nations is often made and paid by the nation-states in the modern era.

اگرچه هابسبام از منتقدان جدی ناسیونالیسم رمانتیک است و معتقد است هویت ملی بسیاری از ملل پایه و اساسی تاریخی ندارد اما کشورهایی مثل چین، کره، ویتنام، ایران و مصر را مستثنی می‌کند چون معتقد است این‌ها مللی تاریخی هستند. Although Hobsbawm is a serious critic of romantic nationalism and believes that the national identity of many nations has no historical basis, he excludes countries such as China, Korea, Vietnam, Iran, and Egypt because he believes that these are historical nations.

در مورد ایران می‌گوید: ایران هم در دوران پیش از اسلام و هم بعد از آن نوعی شبه ناسیونالیسم اولیه داشته. Regarding Iran, he says: Iran had a kind of early pseudo-nationalism both in the pre-Islamic era and after it.

در دوران پیش از اسلام دارای هویت ایرانی-زرتشتی و بعد از اسلام دارای هویت ایرانی-شیعی بوده است. In the pre-Islam era, it had an Iranian-Zoroastrian identity, and after Islam, it had an Iranian-Shiite identity.

نویسندگان دیگری هم با استناد به زبان فارسی تقریبا چنین نظری درباره ایران دارند و اعتقاد دارند که این هویت شبه ملی اولیه در دو قرن اخیر به هویت ملی در معنای امروزی تحول پیدا کرده است. Other writers have almost the same opinion about Iran citing the Persian language and they believe that this early quasi-national identity has evolved into a national identity in the modern sense in the last two centuries.

روایت اول بیشتر باب طبع دست راستی‌ها و طبقه حاکم است و روایت دوم بیشتر باب طبع دست چپی‌ها یا جدایی‌طلبان. The first narrative is more about the nature of the rightists and the ruling class, and the second narrative is more about the nature of the leftists or separatists.

در بین روشنفکران و متفکران ایرانی گرایش به هر دو دیدگاه وجود داشته، مثلا یا مفهوم هویت ملی ایرانی را به عصر ایرج اولین پادشاه ایرانی می‌رسانند یا به طور کلی این مفهوم را مانند کشورهای دیگر مفهومی برساخته‌ی دولت‌های ملی و مدرن می‌دانند. Among Iranian intellectuals and thinkers, there is a tendency towards both views, for example, either they attribute the concept of Iranian national identity to the era of Iraj, the first Iranian king, or they generally consider this concept to be a concept created by national and modern governments like in other countries.

اما در روایت سوم تصدیق می‌شود که مفهوم هویت ملی برساخته دولت‌هاست اما در ایران دولتی که این مفهوم را در معنای شبه ملی اولیه ساخت، حکومت ساسانی بود که به تنظیم و تدوین و بازسازی اساطیر ایرانی و تاریخ ایران پرداخت. However, in the third narrative, it is acknowledged that the concept of national identity is created by governments, but in Iran, the government that created this concept in a pseudo-national sense was the Sassanid government, which edited, edited, and reconstructed Iranian mythology and Iranian history.

پس ما با یک مفهوم تاریخی از هویت ایرانی طرفیم. So we are on the side of a historical concept of Iranian identity.

به عبارتی ما یک هویت ایرانی داشته‌ایم که از ساسانیان به این طرف تدوین یافته و تا عصر مشروطه ادامه داشته و بعد در دوران مدرن با مفهوم هویت ملی طرفیم که مترادف با ملیت‌گرایی و ناسیونالیسم است که توسط رضاشاه و حلقه روشنفکران پیرامونش گسترش و ترویج پیدا کرده. In other words, we have had an Iranian identity that was formulated from the Sassanids to this side and continued until the constitutional era, and then in the modern era, we are on the side of the concept of national identity, which is synonymous with nationalism and nationalism, which was expanded and promoted by Reza Shah and the circle of intellectuals around him. .

این روایت در آثار نویسندگان زیادی مثل ان لمبتون، شاهرخ مِسکوب، احسان یارشاطر، فریدون آدمیت و دیگران دیده می‌شود که نکته مشترک همه آن‌ها وجود حسی مشترک از ایرانی بودن است که نباید با ناسیونالیسم و ملیت‌گرایی مدرن اشتباه گرفته شود. This narrative can be seen in the works of many writers such as Ann Lambton, Shahrukh Meskob, Ehsan Yarshater, Fereydoun Adamit and others, the common point of all of them is the existence of a common sense of being Iranian, which should not be confused with nationalism and modern nationalism.

به زعم اشرف مراحل عمده بازسازی و تحول هویت ایرانی از دوران ساسانی تا عصر حاضر را می‌توان در هفت دوره زیر مشخص کرد: According to Ashraf, the main stages of reconstruction and transformation of Iranian identity from the Sassanid era to the present era can be defined in the following seven periods:

مرحله اول بازسازی هویت ایرانی به منزله نوعی هویت ملی پیشامدرن در عصر ساسانی، مرحله دوم سکون و رکود هویت ایرانی در دو قرن اولیه اسلامی. The first stage of reconstruction of Iranian identity as a kind of pre-modern national identity in the Sassanid era, the second stage of stagnation and stagnation of Iranian identity in the first two centuries of Islam.

مرحله سوم تجدید حیات و بازسازی هویت فرهنگی ایرانی توسط حکومت های محلی ایرانی در قرن های سوم تا پنجم هجری، مرحله چهارم عصر سلجوقیان که زبان فارسی تبدیل به زبان حکومتی شد و اندیشه امپراتوری فراگیر اسلامی در برابر احساسات قومی ملیت‌ها قرار گرفت. The third stage of revival and reconstruction of Iranian cultural identity by Iranian local governments in the third to fifth centuries of Hijri, the fourth stage of the Seljuk era, when Persian language became the official language and the idea of an all-embracing Islamic empire faced the ethnic feelings of the nationalities.

مرحله پنجم بازسازی و احیای هویت ایرانی در عهد مغول و تیموریان. The fifth stage of reconstruction and revival of Iranian identity during the Mongol and Timurid eras.

مرحله ششم بازسازی و احیای هویت ایرانی-شیعی در عصر صفوی و در نهایت مرحله هفتم بازسازی هویت ملی ایرانی در معنای مدرن‌اش در دو قرن اخیر. The sixth stage of reconstruction and revival of the Iranian-Shiite identity in the Safavid era and finally the seventh stage of the reconstruction of the Iranian national identity in its modern sense in the last two centuries.

به زعم گراردو نیولی یکی از مهم‌ترین پژوهشگران در عرصه ایران‌شناسی سیاسی است، ایده ایران به عنوان یک واقعیت مذهبی، فرهنگی و قومی از اواخر قرن ششم پیش از میلاد مطرح شده بود. According to Gerardo Newli, who is one of the most important researchers in the field of political Iranology, the idea of Iran as a religious, cultural and ethnic reality was proposed since the end of the 6th century BC.

اما برای اولین بار در قرن سوم میلادی بود که واژه ایران به معنای یک اندیشه سیاسی در عهد ساسانیان به وجود آمد. But it was for the first time in the third century AD that the word Iran came into being in the sense of a political thought during the Sasanian era.

به طور قطع نمی‌توان گفت که اندیشه سیاسی ایران قبل از ساسانیان وجود داشته یا نه. It cannot be said with certainty whether Iranian political thought existed before the Sassanids or not.

داریوش و خشایارشا در کتیبه‌هایشان افتخار می‌کردند که از قوم ایرانی یا آریا هستند و این نشان می‌داد که ایرانی‌ها در فاصله قرن ششم و اواسط قرن پنجم پیش از میلاد از تعلق به قوم آریا آگاهی داشتند. Darius and Xerxes were proud in their inscriptions that they were from the Iranian or Aryan nation, and this showed that the Iranians were aware of belonging to the Aryan nation between the 6th century and the middle of the 5th century BC.

همچنین اهورامزدا به عنوان خدای ایرانیان شناخته می‌شد که زبانش ایرانی بود. Also, Ahura Mazda was known as the god of Iranians, whose language was Iranian.

در اوستا هم اشارات زیادی به آریا شده است. There are many references to Arya in the Avesta.

در منابع مختلف یونانی و ارمنی هم اشاراتی به قوم آریایی شده است و همه این مدارک نشان می‌دهد که آریا یا ایرانی به مردمی اشاره داشته که وابسته به یک قوم بوده‌اند و زبان و دینی مشترک داشته‌اند. In various Greek and Armenian sources, there are references to the Aryan people, and all these documents show that Arya or Iranian refers to people who belonged to the same people and had a common language and religion.