×

We use cookies to help make LingQ better. By visiting the site, you agree to our cookie policy.

image

Travel Stories, Vipassana Story 2

Vipassana Story 2

سلام. تو قسمت قبلی شروع کردم به تعریف کردن دربارۀ تجربه م از دورۀ ویپاسانا تو هند، پس اگر قسمت قبلی رو گوش نکردید اول برید اون رو گوش کنید. اینجا می خوام با جزئیات بیشتری بگم که چه کردم و دورۀ ده روزۀ ویپاسانا چطور گذشت.

مرکزی که من توش ثبت نام کردم یه مرکز نسبتاً تازه ساخت و تر و تمیز بود. از اونجایی که مرکز کوچیکی بود و تعداد شرکت کننده ها زیاد نبود هر کس اتاق جداگانه داشت. برنامۀ هر روز این دوره یک روال ثابت داشت. صبح ها با صدای زنگی که تو محوطه به صدا در میومد ساعت چهار صبح بیدار می شدیم و با صدای زنگ بعدی یعنی ساعت چهار و نیم باید همه توی سالن مدیتیشن گروهی جمع می شدیم. تو سالن به تعداد شرکت کننده ها تشکچه هایی چیده بودن و زن ها یک طرف سالن بودن و مردها طرف دیگه. دو تا استاد هم، یکی زن و یکی مرد که مسن بودن روبروی ما می نشستن. ما باید چهارزانو یا اگه راحت بودیم دوزانو می نشستیم روی اون تشکچه ها در واقع و چشمامون رو می بستیم. آموزش کلاً از طریق فایل صوتی ای که توش آقای Goenka حرف می زد پخش می شد و نقش استادهایی که تو سالن حضور داشتن فقط جواب دادن به سوال ها و راهنمایی برای انجام بهتر مدیتیشن بود.

این دوره به سه قسمت تقسیم می شه. روزهای اول تکنیک آناپانا رو بهمون آموزش دادن و تمرینش کردیم. یعنی یاد گرفتیم که روی تنفس عادی مون تمرکز کنیم. نه اینکه تنفسمون رو کنترل کنیم یا دخالتی توش داشته باشیم. در واقع این تکنیک این طوریه که ما روی قسمت ورودی بینی تمرکز می کنیم و فقط شاهد دم و بازدممون هستیم. چند روز روی این تکنیک کار کردیم و روز پنجم رسیدیم به تکنیک اصلی یعنی ویپاسانا.

توی این تکنیک علاوه بر اینکه روی حفرۀ بینی تمرکز می کردیم روی تک تک اجزای بدنمون هم تمرکز می کردیم. یعنی از بالای سر شروع می کنیم و تک تک قسمت های بدنمون رو انگار که یه جورایی اسکن می کنیم. از فرق سر تا نوک انگشت های پا رو به قول مربی این دوره، observe می کنیم. یعنی شاهد و نظاره گرشون هستیم. روی هر قسمتی از بدنمون که تمرکز می کنیم ممکنه حس های مختلفی تجربه کنیم ولی باید به این حس ها هیچ واکنشی نشون ندیم. مثلاً ممکنه حس خارش، یا مثلاً گزگز، درد، لذت، سرما، گرما و کلی حس دیگه رو تجربه کنیم حین این مشاهده مون ولی کار ما فقط مشاهده و پذیرش اون حس ها و عبور ازشون هست. کل بدنمون رو با این روش observe می کنیم و دوباره از سرمون شروع می کنیم و به نوک انگشت های پا می رسیم. البته مربی دوره می گفتش که می تونیم برعکس هم این کار رو انجام بدیم. فرقی نمی کنه. مهم اینه که همۀ قسمت های بدنمون رو Observe کنیم و هیچ قسمتی رو رد نکنیم بدون اینکه این مشاهده رو انجام داده باشیم.

حالا سختی کار اینه که ذهن ما عادت داره به هزار طرف کشیده بشه و نتونه فقط روی اجزای بدن تمرکز کنه یعنی حین انجام مدیتیشن ممکنه کلی فکر و خیال به سراغمون بیاد. ممکنه گاهی فقط با چشم بسته نشسته باشیم و یهو نیم ساعت کامل ذهنمون درگیر یه موضوع دیگه شده باشه که توی روزهای اولی که شروع می کنیم خیلی اتفاق میفته ولی کم کم یاد می گیریم که سریع ذهنمون رو برگردونیم به مراقبه و دوباره تمرکز رو از سر بگیریم.

اجازه بدید راجع به بخش سوم این دوره توی قسمت بعدی بگم. پس فعلاً تا بعد.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE