درس هجدهم
روژین : می خوام وقتی دوست دختر برادرم برگشت خونه، سارا رو توی تخت خواب خودشون ببینه.
سعید : جدی میگی؟ داری شوخی می کنی؟
روژین : نه، خیلی هم جدی میگم. می خوام برادرم دستپاچه و خجالت زده بشه.
سعید : دیدن سارا روی تخت خوابش باعث خجالت زده شدنش میشه، شکی نیست.
روژین : توجیه کردن این برای برادرم خیلی سخته.
سعید : موافقم. واقعاً توجیه کردنش خیلی سخته. منم نمی خوام توجیه کنم یک همچین چیزی رو. حتی اگه دوست دخترش عاشقش باشه، باز هم توجیه کردنش واقعاً سخته.
روژین : من امیدوارم که دوست دخترش اونو ترک کنه که پول بیشتری به من برسه.
سعید : متوجه هستم. می فهمم که چی میگی. ولی تو خواهر خوبی نیستی.
روژین : اهمیتی نداره. فقط تو کاری رو که گفتم انجام بده و پولتو بگیر.