×

We use cookies to help make LingQ better. By visiting the site, you agree to our cookie policy.

image

The Iranian Revolution | دولت و انقلاب در ایران, دولت و انقلاب در ایران (4)

دولت و انقلاب در ایران (4)

مبارزه با گران‌فروشی، سیاست‌های ضد بازرگانی، افزایش دستمزدها و کنترل قیمت‌ها، سرمایه‌داران را به این جمع‌بندی رساند که سرمایه خود را از ایران خارج کنند. در کنار این‌ها سرمایه‌داران در خطر بازداشت و زندان قرار گرفتند که به عدم اعتماد روز افزون بورژوازی بالا کمک می‌کرد. در نتیجه شاه حمایت برخی از اعضای این طبقه را از دست داد و این تضاد منافع باعث شکاف در طبقه حاکم شد. با کاهش قیمت نفت در سال 1355 مشکلات حکومت بیشتر هم شد، اقداماتی که برای کنترل تورم صورت گرفته بود به شروع رکود کمک کرد و درآمدهای نفتی دیگر قادر به تامین هزینه‌ها نبودند. در نتیجه برای جبران کسری دولت مالیات‌ها رشد کرد که خود عاملی شد برای نارضایتی بیشتر. تورم، رکود و کاهش درآمد دولت سه چالش عمده اقتصادی حکومت در این سال‌ها بود.

با روی کار آمدن جمشید آموزگار این امید برای حکومت وجود داشت که بتواند از چالش‌های اقتصادی به سلامت عبور کند اما سیاست‌های متناقض دولت که از یک طرف باید با آزادسازی قیمت‌ها و عدم افزایش دستمزدها حمایت طبقه بورژوازی صنعتی را به دست می‌آورد و جلوی خروج سرمایه از کشور را می‌گرفت و از طرف دیگر باید با تورم مبارزه می‌کرد و قدرت خرید مردم را افزایش می‌داد، عملا امکانی برای عبور از این چالش‌ها باقی نمی‌گذاشت. بورژوازی سنتی بازار هم که از سیاست تعیین قیمت‌ها و مبارزه با گران‌فروشی لطمه دیده بود بر شدت مخالفتش با رژیم اضافه کرد. در نتیجه هم مردم ناراضی بودند هم بورژوازی بازار و هم بورژوازی صنعتی.

در بین این نارضایتی‌ها سیاست آزادسازی سیاسی هم که بیشتر تحت فشار آمریکا بود در دستور کار قرار گرفت. مردم ناراضی حالا می‌توانستند به آزادی به حکومت اعتراض کنند. نقش آزادی سیاسی در تسریع انقلاب را توکویل اینطور بیان می‌کند: «همواره این‌طور نیست که انقلاب زمانی رخ دهد که [شرایط] جامعه رو به وخامت می‌رود. [برعکس] معمولا هنگامی اتفاق می‌افتد که مردمی که مدت‌های مدید بدون اعتراض با خفقان‌آورترین قوانین کنار آمده‌اند، به محض اینکه دریابند از فشار این قوانین کاسته شده است، علیه آن‌ها شورش می‌کنند. بنابراین، نظم اجتماعی‌ای که به وسیله یک انقلاب سرنگون می‌شود، تقریبا همیشه بهتر از نظم اجتماعی ماقبل آن است و تجربه نشان می‌دهد که معمولا خطرناک‌ترین لحظه برای حکومتی بد، لحظه‌ای است که دست به اصلاحات بزند. تنها نبوغی عظیم می‌تواند پادشاهی را که بعد از مدت مدیدی سرکوب، اتباعش تصمیم به آزاد کردن خود می‌گیرند نجات دهد. شرارت‌ها و بدی‌هایی که مدت‌ها به دلیل اجتناب‌ناپذیریشان تحمل می‌شدند، به محض ایجاد تصور گریز از آن تحمل‌ناپذیر می‌شود.»

روندی که تا اینجا طی شد به این صورت بود، شاه برای کاهش نفوذ طبقه بورژوازی بالا و جلوگیری از ایجاد فئودالیسم صنعتی دست به یکسری اقدامات محدود کننده زد و سعی کرد با اعطای سهام به کارگران هم از طبقه کارگر یارگیری کند و هم طبقه بورژوازی صنعتی را محدود کند. این اقدام شاه در کنار افزایش دستمزدها و کاهش حمایت از طبقه بورژوازی بالا به از دست رفتن حمایت این طبقه منتهی شد و سرمایه‌داران بخشی از سرمایه خود را از ایران خارج کردند. با افزایش قیمت نفت و تزریق این ثروت بادآورده به کشور هم سطح توقع مردم بالا رفت و هم قدرت خرید و در نتیجه تورم. مردم برای دستیابی به رفاه بیشتر از روستاها به شهرها هجوم آوردند و عمدتا در کارهای ساختمانی مشغول به کار شدند. این مهاجرت گسترده به شهرها تبعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشت که در این کتاب خیلی به آن‌ها پرداخته نشده. با فروکش کردن شوک نفتی درآمد کشور کاهش پیدا کرد، اکثر پروژه‌های ساختمانی دچار رکود شدند و دولت دیگر سرمایه‌ای نداشت تا با توسل به آن قیمت‌ها را کنترل کند، در نتیجه رکود تورمی اتفاق افتاد و اکثر مهاجرین ناراضی را در معرض بسیج توده‌ای قرار داد. تا اینجا شاه درآمد نفتی، ثبات اقتصادی و حمایت طبقه بورژوازی را از دست داده بود و تنها ارتش، سازمان‌های سرکوبگر، حمایت آمریکا و حمایت بخش کوچکی از توده‌ها که از اصلاحات ارضی و پخش سهام کارگری منتفع شده بودند را داشت.

اعتراضات در ابتدا به صورت پراکنده و نامنسجم شروع شد. تا اینکه مصطفی خمینی به طرز بحث برانگیزی وفات کرد و حدودا 45 روز بعد مقاله معروف اطلاعات با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» منتشر شد. دو روز بعد اولین تظاهرات سازمان یافته مردمی در قم صورت گرفت که با سرکوب پلیس مواجه شد و طبق آمار رسمی شش نفر کشته و نه نفر زخمی شدند. چهل روز بعد در 29 بهمن 1356 به مناسبت چهلم کشته‌شدگان قم در تبریز مراسمی پیش‌بینی شده بود که با دخالت شهربانی برگزار نشد و شهر به آشوب کشیده شد، طی این آشوب دفتر حزب رستاخیز، چند بانک و سینما و خودروهای دولتی به آتش کشیده شدند. حکومت مجبور شد برای برقراری امنیت و سرکوب مردم از ارتش استفاده کند که در نتیجه باعث بالاتر رفتن خشونت‌ها شد و طبق آمار رسمی 13 نفر کشته و 118 نفر زخمی به جا گذاشت. گفته می‌شود که شعار مرگ بر شاه اولین بار در قیام تبریز سر داده شد. بازار و روحانیت منشا قیام قم و تبریز بودند، همان طبقه‌ای که همیشه در حاشیه تصمیم‌گیری‌های کلان اقتصادی حکومت بودند و به نوعی خودبسندگی و استقلال از حکومت دست پیدا کرده و ایدئولوژی اسلام سیاسی را دنبال می‌کردند.

با گسترش اعتراضات مشخص شد که دولت بحران اقتصادی آموزگار کارایی لازم را ندارد، جنایت تلخ و تاسف‌بار سینما رکس آبادان که ابتدا گمان می‌رفت توسط رژیم شاه انجام شده اما بعدتر مشخص شد که توسط متعصبین مذهبی صورت گرفته باعث تسریع در عزل دولت آموزگار شد و دولت بحران سیاسی روی کار آمد. هدف از تشکیل این دولت برقراری ارتباط با میانه‌روها بود تا کنترل جنبش اسلامی را در دست بگیرند. در کل دو نیروی عمده سیاسی مخالف شاه وجود داشت یکی تندروها به رهبری آیت الله خمینی که هیچ سازشی با رژیم نداشتند و گروه دوم میانه‌روهایی بودند مثل جبهه ملی، نهضت آزادی، کانون وکلا و دیگرانی که به دنبال اجرای قانون اساسی مشروطه بودند. دولت آشتی ملی شریف امامی سعی کرد با دادن امتیاز به میانه‌روها، تندروها را کنترل کند اما با مداخلات شاه که فکر می‌کرد تغییرات حداقلی کافی است، میانه‌روها به خواسته‌هاشان دست پیدا نکردند و روز به روز رادیکال‌تر می‌شدند. امتیاز دادن‌های شاه همیشه یک گام از وقایع عقب‌تر بود و در نهایت با سرکوب و کشتار 17 شهریور دیگر جایی برای سازش باقی نماند، شاه وقتی موافقت کرد که به قانون اساسی برگردد که دیگر دیر شده بود، میانه‌روها با تندروها متحد شده بودند.

با شکست دولت آشتی ملی، شاه تلاش کرد تا با سیاست مشت آهنین و روی کار آوردن ارتشی‌ها کنترل اوضاع را به دست بگیرد اما نشان داد همانطور که در امتیاز دادن به میانه‌روها جدی نیست در سرکوب هم جدی نیست و این بی‌تصمیمی و البته اجازه ندادن به دیگران برای تصمیم‌گیری کار را تمام کرده بود. در همین دوران هم هست که آمریکا در حمایت از شاه مردد می‌شود، منافع دولت آمریکا حل مسالمت آمیز بحران سیاسی، حفظ وحدت ارتش و جلوگیری از قدرت گرفتن چپ‌ها و تندروها بود. کارتر جورج بال را برای مذاکره با میانه‌روها به ایران فرستاد و جورج بال پیشنهاد کرد که شاه استعفا دهد و شورای سلطنت تشکیل شود. ژنرال هایزر هم به ایران فرستاده شد تا ارتش را متقاعد کند که از رژیم جدید حمایت کند و یکپارچگی خود را از دست ندهد. اما شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر شاه که از چهره‌های جبهه ملی و میانه‌رو بود، نه حمایت میانه‌روها را به دست آورد نه تندروها و نه حتی ارتش را.

ایران در این فاصله توسط دو دولت اداره می‌شد یکی دولتی که منتسب شاه بود و دولتی دیگر که منتسب آیت الله خمینی بود. با اعلام بی‌طرفی ارتش، عملا دولت بختیار سقوط کرد و حکومت به دست دولت موقت افتاد و بی‌طرفی ارتش خیلی زود به حمایت ارتش از انقلاب تبدیل شد. به این ترتیب شاه حمایت آمریکا، سازمان‌های سرکوبگر و در آخر از همه حمایت ارتش را از دست داد.

انقلاب به زعم هانا آرنت در اصل به معنای بازگشت است و این درباره انقلاب ایران به درستی صدق می‌کند، ایدئولوژی انقلابی که بر مبنای ناسیونالیسم اسلامی یا اسلام سیاسی بنا شده بود به دنبال زنده کردن سنت‌ها بود و علل عقب ماندگی ایران را پشت پا زدن به سنت‌ها می‌دانست.

پیروزی انقلاب هم مثل تبعید رضاشاه از ایران باعث آزادی و تحرک طبقات شد، طبقات مختلفی که در دوران رژیم شاه سرکوب شده بودند بعد از پیروزی انقلاب به دنبال جایگاه خود در قدرت و بازسازی دولت بودند. گروه اول میانه‌روها بودند که شامل احزابی چون جبهه ملی، نهضت آزادی، جبهه دموکرات ملی، جامعه سوسیالیست‌ها، کانون وکلا، حزب جمهوری خلق مسلمان و چند حزب و گروه دیگر بودند این‌ها عمدتا خاستگاهی از طبقه متوسط داشتند و شامل متخصصان، حقوق‌دانان، روحانیون طراز اول و اپوزوسیون‌های قدیمی بودند. این‌ها از قانون اساسی مشروطه حمایت می‌کردند، به دنبال استقرار رژیمی لیبرال بودند و مخالف حکومت روحانیون. در کل این احزاب پایگاه اجتماعی وسیعی نداشتند.

گروه دوم احزاب بنیادگرای اسلامی بودند که بعد از انقلاب بوجود آمدند، این‌ها به دنبال تغییر رژیم سیاسی از پادشاهی به جمهوری بودند و از ولایت فقیه دفاع می‌کردند و طرفدار وحدت دین و سیاست بودند. احزاب بنیادگرا عمدتا از روحانیون رده‌پایین که در پیوند با بازار بودند تشکیل شده بود. حزب جمهوری اسلامی حزب اصلی بنیادگرایان اسلامی بود که به زعم نویسنده معتقد بودند که «حاکمیت ناشی از خداوند است و تمام قوانین باید مبتنی بر قانون اسلامی همراه با رهبری دولت از سوی یک فقیه یا امام باشد.» این گروه بواسطه شبکه مساجد و گروه‌های بسیاری که در اکثر شهرها تشکیل داده بودند از جایگاه بهتری نسبت به میانه‌روها در بسیج مردمی برخوردار بودند.

گروه سوم احزاب اسلامی رادیکال بودند که تفکری ناسیونالیستی و ضد امپریالیستی داشتند. احزاب اصلی این گروه شامل جنبش مسلمانان مبارز، جاما و مجاهدین خلق بودند که گرایشات سوسیالیستی داشتند، از ملی شدن همه صنایع و مصادره اموال و استقرار شوراها حمایت می‌کردند. از نظر این احزاب مالکیت در اسلام اشتراکی بود و اسلام مالکیت خصوصی را به رسمیت نمی‌شناخت. اعضای این احزاب عمدتا از بین دانشجوها، دانش آموزان و بازاری‌ها بودند و فقط مجاهدین خلق بود که طرفداران زیادی داشت.

گروه چهارم احزاب چپ‌گرا بودند، از لحاظ مطالبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تفاوت چندانی بین احزاب اسلامی رادیکال و گروه‌های چپ‌گرا وجود نداشت، چپ‌ها به دنبال ملی کردن صنایع و بانک‌ها، مبارزه با امپریالیسم و حق خودمختاری برای گروه‌های قومیتی بودند. چپ‌ها به زعم نویسنده از نفوذ قابل ملاحظه‌ای در ایدئولوژی انقلاب برخوردار بودند و مهم‌ترینشان فداییان خلق، حزب توده و پیکار بودند. این احزاب عمدتا با حکومت اسلامی و احزاب لیبرال مخالف بودند. البته حزب‌هایی هم بودند که هم با احزاب اسلامی و هم لیبرال‌ها همکاری داشتند. مثلا حزب توده طرفدار بنیادگرایان اسلامی بود و به زعم نویسنده سعی کرد با نفوذ در انقلاب، انقلاب را رادیکال‌تر کند.

بعد از انقلاب قدرت بین دو گروه اول و دوم تقسیم شد، یعنی بین میانه‌روها و بنیادگرایان اسلامی. اما تضادی که بین دیدگاه این دو گروه وجود داشت در نهایت به شکست لیبرال‌ها و غلبه بنیادگرایان اسلامی منجر شد.

دولت موقت بازرگان کنترل نهادهای به جا مانده از رژیم شاه را در اختیار داشت و به‌طوری کلی اعضای کابینه جز طبقه بورژوا محسوب می‌شدند و پیوندهایی با رژیم قدیم داشتند. این طبقه تشکیل شده بود از کارخانه‌داران، سرمایه‌داران، مالکان بزرگ و مقامات بالای رژیم شاه. دولت موقت تلاش کرد تا انتقال قدرت از رژیم قدیم به رژیم جدید به‌طور مسالمت آمیز انجام شود اما از همان ابتدای کار با نهادهایی انقلابی رودرو شد که فرماندهان ارتش و وابستگان رژیم شاه را دستگیر و بعدتر اعدام کردند. این اقدامات باعث شد که دولت موقت نتواند از طریق مذاکره با سران باقی مانده از رژیم گذشته جلوی رادیکال شدن انقلاب را بگیرد.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE