×

We use cookies to help make LingQ better. By visiting the site, you agree to our cookie policy.


image

The Iranian Revolution | دولت و انقلاب در ایران, دولت و انقلاب در ایران (1)

دولت و انقلاب در ایران (1)

انقلاب 57 ایران، یک اتفاق مهم هم در عرصه بین المللی و هم در داخل ایران بود. فروپاشی حکومتی نزدیک به غرب در وسط جنگ سرد و در همسایگی شوروی کمونیستی و برقراری حکومت اسلامی در ایران برای بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی، مبارزین، دولت‌ها و حتی افراد درگیر در انقلاب، اتفاقی غیر قابل هضم بود.

رشد تحلیل‌هایی که بیشتر مبتنی بر توهم توطئه بودند و سعی داشتند دست پنهان قدرت‌های بزرگ را در وقوع این انقلاب ببینند از همین غیر قابل هضم بودن انقلاب ناشی می‌شود، که حتی محمدرضاشاه را هم برای توضیح علل انقلاب به سمت تئوری توطئه سوق داد. حتی روندی که انقلاب طی کرد تا به جمهوری اسلامی برسد نیز خالی از افسانه‌پردازی نیست، بعضی‌ها معتقدند که مردم ایران فریب داده شدند، بعضی‌ها معتقدند انقلاب دزدیده یا منحرف شد و بعضی‌ها با اشاره به تحولات بین المللی و منطقه‌ای، انقلاب در ایران را ناگزیر می‌دیدند.

چیزی که در این تحلیل‌های دیده نمی‌شود یا اهمیتی ندارد نقش دولت و طبقات اجتماعی در انقلاب است. زمینه‌هایی که نویسنده این کتاب سعی کرده به بعضی از آن‌ها بپردازد.

کتابی که در این قسمت سراغش رفتم کتابی است نوشته حسین بشیریه با عنوان دولت و انقلاب در ایران که با عنوان زمینه‌های اجتماعی انقلاب ایران هم ترجمه شده و در بازار موجود است.

این کتاب تز دکترای دکتر بشیریه بوده که در سال 1363 نوشته شده، اما برای اولین بار حدودا 3 دهه بعد یعنی در سال 1393 ترجمه شده، کتاب با اینکه از لحاظ تحلیلی بسیار کتاب ارزنده‌ای است اما از لحاظ سندیت تاریخی کتاب کم اشکالی نیست که بعضی از این اشکالات به دلیل در اختیار نبودن اسناد در زمان نوشتن کتاب بوده و بعضی بخاطر استناد به اسناد زرد و شایعات. که من سعی می‌کنم به بعضی از آن‌ها در طول پادکست اشاره کنم.

پدیده انقلاب پدیده عجیبی است، اینکه چه عواملی باعث می‌شود که به یکباره نظم موجود فرو بریزد و نظم جدیدی مستقر ‌شود، ذهن بسیاری از متفکرین و جامعه‌شناسان را درگیر کرده است.

نظریه‌های متعددی درباره چگونگی شکل‌گیری انقلاب‌ها ارائه شده و نویسنده هم در ابتدای کتاب به این نظریه‌ها اشاره کرده و سعی کرده ناکارآمدی آن‌ها را در تحلیل انقلاب ایران نشان دهد که گفتن از این نظریه‌ها و نقد نویسنده بر این نظریه‌ها با توجه به قدیمی بودن کتاب خارج از بحث ماست، همین‌قدر بدانیم که مبنای تحلیل نویسنده بر دو موضوع استوار است اول طبقات اجتماعی که در موازنه قدرت نقش داشتند، و دوم تحول دولت از عصر مشروطه به این طرف.

به طور خلاصه کتاب در فصل‌های اول و دوم با بررسی تحول دولت در ایران شروع می‌شود یعنی در فصل اول به بررسی تحولات دولت در ایران از مشروطه تا سال 1342 می‌پردازد و در فصل دوم ماهیت رژیم سلطنتی را بین سال‌های 1342 تا 1357 بررسی می‌کند.

نویسنده در فصل دوم سعی کرده بنیان‌های قدرتی که رژیم محمدرضاشاه بر آن‌ها استوار بوده را نشان دهد. این بنیان‌های قدرت این‌ها بودند: «ثروت نفتی، ثبات اقتصادی، همکاری میان دولت و طبقه بالا، سرکوب و حمایت سیاسی آمریکا» نویسنده اذعان دارد با فروپاشی این بنیان‌ها، رژیم شاه نیز از هم پاشید.

کتاب در فصل‌های 3، 4 و 5 علل شکل‌گیری انقلاب را توضیح می‌دهد که این علل هم به صورت تیتروار این‌ها هستند: یک «گسترش ایدئولوژی انقلابی» که جامعه بهتری را نسبت به جامعه موجود در زمان شاه نوید می‌داد. دو «بحران اقتصادی سال‌های 1351 تا 1357» که اعتراض و نارضایتی به همراه آورد.

سه «بروز برخی تضاد منافع اساسی در میان دولت و بورژوازی بالا» چهار «از دست رفتن حمایت خارجی رژیم» پنج «بسیج انقلابی توده‌ها از طریق شبکه‌ای از سازمان‌های بسیج‌گر» و شش «اتحاد سیاسی میان نیروهای مختلف مخالف با نظام سلطنتی». در فصل‌های شش و هفت هم نویسنده ادامه مسیر انقلاب تا انحصار قدرت در دست روحانیون را پی می‌گیرد.

قبل از شروع بحث کتاب لازم است که به دو نکته اشاره شود، نکته اول اینکه نویسنده از بین الگوهای موجود انقلاب‌ها الگوی کلاسیک انقلاب فرانسه را در مورد انقلاب ایران صادق می‌داند.

الگوی کلاسیک انقلاب فرانسه چهار مرحله دارد، مرحله اول حکومت میانه‌روهاست؛ یعنی با فروپاشی رژیم قدیم، میانه‌روها که عمدتا از طبقات بالا هستند قدرت را به دست می‌گیرند. میانه‌روها به انقلاب سیاسی قانع‌اند و قصد ندارند ساختار قدرت رژیم سابق را دگرگون کنند.

آنها که از حمایت توده‌ها برخوردار نیستند توسط تندروها که توانایی بسیج مردمی را دارند کنار زده می‌شوند که به مرحله دوم انقلاب یعنی پیروزی تندروها منجر می‌شود. با انحصار قدرت در دست تندروها مرحله سوم انقلاب یعنی دوران ترور و فضیلت آغاز می‌شود و در نهایت انقلاب در یک ترمیدور که همان نهادینه شدن انقلاب و انتقال قدرت به طبقه یا گروه جدید است خاتمه پیدا می‌کند.

نکته دوم بحث طبقات اجتماعی در این کتاب است. طبقات اجتماعی در این کتاب صرفا بر مبنای تقسیم‌بندی سیاسی یا اقتصادی نیست، بلکه هر طبقه اجتماعی ویژگی‌های اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیکی خاص خودش را دارد.

به این ترتیب در دوره بعد از مشروطه طبقات بالا این‌ها بودند اشراف زمین‌دار، بورژوازی بالا و روحانیون برجسته. طبقات متوسط هم این‌ها بودند خرده بورژوازی بازاری سنتی و خرده ‌بورژوازی جدید و طبقات پایین هم شامل کارگران و دهقانان بودند.

طبقات بالا و متوسط سازمان‌ها و ایدئولوژی خاص خود را داشتند که به موازات ارتش و دربار بلوک‌های قدرت را تشکیل می‌دادند و طبقات پایین بیشتر در معرض بسیج توده‌ای بودند و ایدئولوژی خاصی را طرح ریزی نکرده بودند.

بعد از انقلاب مشروطه طبقات بالا از مشروطه‌گرایی لیبرال حمایت می‌کردند به این معنا که طرفدار حکومتی بودند که پارلمانی قوی و قوه مجریه ضعیف داشته باشد، طبقه متوسط خرده بورژوازی جدید از دموکراسی، اصلاحات و صنعتی شدن حمایت می‌کرد، طبقه متوسط خرده بورژوازی بازاری سنتی در پیوند با روحانیون رده پایین‌تر از بنیادگرایی ضد لیبرال یا اسلام سیاسی حمایت می‌کرد که دیدگاه‌هایی به شدت ناسیونالیستی و ضد امپریالیستی داشتند و در نهایت روشنفکران رادیکال بودند که در پیوند با طبقه کارگر از سوسیالیسم عامه پسند حمایت می‌کردند.

ایران در قرن نوزدهم میلادی شاهد زوال تدریجی حکومت قبیله‌ای بود. شاهان قاجار تحت فشار قدرت‌های خارجی مجبور بودند ارتشی منظم و مجهز به تسلیحات روز داشته باشند تا بتوانند حکومت خود را در ایران حفظ کنند.

ارتش منظم و خرید تسلیحات و در مواردی راه‌اندازی کارخانه‌های اسلحه‌سازی به پول نیاز داشت و درآمد ایران در عصر قاجار خصوصا تا اواسط قرن نوزدهم به واسطه بیماری‌ها، قحطی‌ها، جنگ با روسیه و عدم وجود راه‌های مناسب برای تجارت به شدت تحلیل رفته بود.

کمبود نقدینگی باعث شد که حکومت که تا آن زمان تمامی زمین‌ها را متعلق به خود می‌دانست و از طریق فروش تیول درآمد کسب می‌کرد، زمین‌های زراعی را به خریداران واگذار کند. در نتیجه این اقدام طبقه قدرتمند زمین‌دار بوجود آمد که عمدتا هم از اشراف قاجاری بودند.

گسترش تجارت که عمدتا با روسیه انجام می‌شد هم به رشد طبقه بورژوازی ملی بازار منجر شد که البته با ورود بانک‌های خارجی ضربه سختی خورد. روحانیون شیعه هم که در زمان صفویه با حکومت رابطه نزدیکی داشتند در دوران قاجار روز به روز از حکومت بیشتر فاصله می‌گرفتند.

ضعف قاجار در برابر قدرت‌های بزرگ خارجی یکی از عوامل این فاصله گرفتن بود. روحانیون انتظار داشتند شاه در برابر نفوذ بیگانگان از اسلام و مسلمین دفاع کند که این خواسته با توجه به شکست‌های نظامی مکرر قاجارها اجابت نمی‌شد.

همچنین نیاز شاهان قاجار به تکنولوژی روز باعث رشد روزافزون امتیازات خارجی شد که هم روحانیون، هم بازاریان و هم زمین‌داران را ناراضی کرده بود. روحانیون به خاطر نفوذ فرهنگی غرب در ایران و بازاریان و زمین‌داران به دلایل اقتصادی.

در این شرایط روحانیون در پیوند با بازار هوادار نوعی ناسیونالیسم بومی شدند که در قالب اسلام عرضه می‌شد. به این معنا که برای حفظ ایران و منافع اقتصادی ایرانی‌ها باید جلوی ورود بی‌رویه خارجی‌ها را گرفت.

قرن نوزدهم و مواجهه با فرنگ طبقه کم تعداد اما با نفوذ روشنفکران سکولار را هم ایجاد کرد که چالشی دیگر برای نظم موجود بود. اتحاد بین بازاریان، زمین‌داران، روحانیون و روشنفکران انقلاب مشروطه را رقم زد.

بازاریان و زمین‌داران بخاطر نفوذ اقتصادی فرنگ ناراضی بودند، روحانیون بخاطر نفوذ فرهنگی فرنگی‌ها و روشنفکران بخاطر عدم انجام اصلاحات و بی‌قانونی در کشور. در واقع با ادبیات تافلر تنها روشنفکران و طبقه کوچک خورده بورژوازی جدید بودند که نمایندگان موج دوم محسوب می‌شدند.

این اتحاد شکننده بعدتر اثر خود را در قانون اساسی ایران گذاشت و قانون اساسی ایران ترکیبی شد از قوانین سکولار و اسلامی که گاهی حتی متناقض هم بودند. ترکیب مجلس اول به خوبی نشانگر تقسیم قدرت بین طبقات مختلف ایران بود.

21 درصد نمایندگان مجلس اول از زمین‌داران بودند، 37 درصد از اصناف بازار، 17 درصد از روحانیون و 25 درصد هم کارمندان دولت و مشاغل دیگر. این درصدها با الغای نظام تیول‌داری و به رسمیت شناختن مالکیت خصوصی زمین تغییر کرد و سهم زمین‌داران در دوره‌های بعدی مجلس از 21 درصد به پنجاه درصد افزایش پیدا کرد، نمایندگان اصناف به 5 و روحانیون به 13 درصد کاهش پیدا کردند و نماینده‌های حرفه‌های گوناگون به 31 درصد افزایش پیدا کردند.

عوامل متعددی که خارج از بحث ماست باعث شد که مجلس موسسان اول سلسله قاجاریه را منقرض و سلسله پهلوی را تاسیس کند.

رضاشاه در دوران حکومتش نفوذ روحانیون را کاهش داد یعنی علاوه بر انحصار آموزش که قبل‌تر با تاسیس دارالفنون و مدارس جدید از دست روحانیون خارج شده بود، با تاسیس دادگستری به انحصار قضاوت روحانیون پایان داد و ناسیونالیسمی را رواج داد که مبتنی بر شکوه ایران پیش از اسلام بود.

طبقه زمین داران هم با اینکه از لحاظ اقتصادی جایگاه خودشان را حفظ کردند اما از لحاظ سیاسی تابع ارتش شدند. اصناف بازار هم سرکوب شدند و با گسترش ادارات و بوروکراسی طبقه متوسط شهری آرام آرام شروع به رشد کرد. خواسته روشنفکران صدر مشروطه و نسل بعد از آن‌ها عملا در دوران رضاشاه به ثمر نشست.

روشنفکران صدر مشروطه که معروف‌ترین‌شان، میرزا ملکم‌خان، فتحعلی آخوندزاده و آقاخان کرمانی بودند و پیروان بعدی آن‌ها مثل سید حسن تقی‌زاده، به دنبال اصلاحات به سبک فرنگ و بازگشت به ایران قبل از اسلام بودند. البته موضع کسی مثل ملکم‌خان کمی متفاوت بود و در آثار او اثری از نوستالژی نسبت به ایران قبل از اسلام دیده نمی‌شد.

اکثر اقدامات رضاشاه در راستای علایق این دسته از روشنفکران بود، مثل تاسیس راه‌آهن، گسترش راه‌ها، ساخت دولت مدرن، تاسیس ارتش مدرن، ترویج ناسیونالیسم سکولار، آموزش همگانی، زبان رسمی و رواج صنعت. البته رضاشاه در بعضی از اصلاحاتش شدت عمل به خرج داد مثل دستوراتی که درباره حجاب زنان و پوشش مردان داد که من در ویدئویی در یوتیوب پیرامون این قضیه صحبت خواهم کرد.

اما با مطلقه شدن حکومت رضاشاه اکثر همین روشنفکران همسو با اصلاحات رضاشاه یا کشته شدند، یا زندانی یا خانه‌نشین. این اقدامات باعث تضعیف ایدئولوژی ناسیونالیسم سکولار و قدرت گرفتن ایدئولوژی‌های رقیب یعنی ایدئولوژی چپ و ناسیونالیسم اسلامی شد.

توجه به خاستگاه روشنفکران نسل اول که عمدتا با تشویق و حمایت خانواده به فرنگ رفته و تحصیل کرده بودند احتمالا کمک کننده باشد. روشنفکران نسل اول عمدتا در خانواده‌هایی برخوردار به دنیا آمده بودند که پدر خانواده اعتقاد خود را نسبت به نظم موجود از دست داده بود.

به همین دلیل فرزندانشان را برای تحصیل به اروپا می‌فرستاد تا تحت تربیت علم روز و فرنگی قرار بگیرند. اما نسل‌های بعدی خصوصا محصلانی که در زمان رضاشاه به اروپا فرستاده شدند چنین خاستگاهی نداشتند و اکثر محصلین از قشرهای کمتر برخوردار بودند و عمدتا خاستگاهی مذهبی داشتند.

ارمغان این محصلان به ایران یا ایدئولوژی چپ بود یا لیبرالیسم یا گسترش ناسیونالیسم اسلامی، که هر سه برای حکومت مطلقه رضاشاه خطرناک بود.

این جریان‌های فکری که در زمان رضاشاه مجالی برای بروز پیدا نکردند بعد از سقوط رضاشاه پر و بال گرفتند و علی‌رغم فایده‌هایی که اعزام محصلین به خارج برای ایران داشت، عواقب انجام اینکار دامن محمدرضاشاه را گرفت.

دولت و انقلاب در ایران (1) الحكومة والثورة في إيران (1) Regierung und Revolution im Iran (1) Government and revolution in Iran (1) Gobierno y revolución en Irán (1) دولت و انقلاب در ایران (1) Gouvernement et révolution en Iran (1) Governo e rivoluzione in Iran (1) イランの政府と革命 (1) Overheid en revolutie in Iran (1) Governo e revolução no Irã (1) Regering och revolution i Iran (1) İran'da hükümet ve devrim (1)

انقلاب 57 ایران، یک اتفاق مهم هم در عرصه بین المللی و هم در داخل ایران بود. كانت ثورة 1957 في إيران حدثًا مهمًا على الساحة الدولية وداخل إيران. Die iranische Revolution von 1957 war ein wichtiges Ereignis sowohl auf der internationalen Bühne als auch innerhalb des Iran. Iran's 1957 revolution was an important event both in the international arena and inside Iran. La révolution iranienne de 1957 a été un événement important à la fois sur la scène internationale et à l'intérieur de l'Iran. 1957 年のイラン革命は、国際舞台でもイラン国内でも重要な出来事でした。 فروپاشی حکومتی نزدیک به غرب در وسط جنگ سرد و در همسایگی شوروی کمونیستی و برقراری حکومت اسلامی در ایران برای بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی، مبارزین، دولت‌ها و حتی افراد درگیر در انقلاب، اتفاقی غیر قابل هضم بود. كان انهيار حكومة قريبة من الغرب في منتصف الحرب الباردة وفي جوار الاتحاد السوفيتي الشيوعي وتأسيس حكومة إسلامية في إيران حدثًا صعب الهضم للعديد من المحللين السياسيين والمقاتلين والحكومات وحتى الأشخاص المعنيين في الثورة. Der Zusammenbruch einer westnahen Regierung mitten im Kalten Krieg und in der Nachbarschaft der kommunistischen Sowjetunion und die Etablierung einer islamischen Regierung im Iran war für viele Politologen, Kämpfer, Regierungen und sogar Beteiligte ein unverdauliches Ereignis in der Revolution. The collapse of a government close to the West in the middle of the Cold War and in the neighborhood of the communist Soviet Union and the establishment of an Islamic government in Iran was an indigestible event for many political analysts, fighters, governments and even people involved in the revolution. L'effondrement d'un gouvernement proche de l'Occident en pleine guerre froide et au voisinage de l'Union soviétique communiste et l'établissement d'un gouvernement islamique en Iran ont été un événement indigeste pour de nombreux analystes politiques, combattants, gouvernements et même personnes impliquées. dans la révolution. 冷戦のさなか、共産主義ソ連の近隣で西側に近い政府が崩壊し、イランでイスラム政府が樹立されたことは、多くの政治アナリスト、戦闘員、政府、さらには関係者にとっても消化しきれない出来事だった革命の中で。 De ineenstorting van een regering dicht bij het Westen in het midden van de Koude Oorlog en in de buurt van de communistische Sovjet-Unie en de oprichting van een islamitische regering in Iran was een onverteerbare gebeurtenis voor veel politieke analisten, strijders, regeringen en zelfs betrokkenen bij de revolutie. Kollapsen av en regering nära väst mitt under det kalla kriget och i närheten av det kommunistiska Sovjetunionen och upprättandet av en islamisk regering i Iran var en svårsmält händelse för många politiska analytiker, krigare, regeringar och till och med inblandade personer. i revolutionen. Soğuk Savaş'ın ortasında, komünist Sovyetler Birliği'nin komşuluğunda Batı'ya yakın bir hükümetin yıkılması ve İran'da İslami bir hükümetin kurulması, pek çok siyasi analist, savaşçı, hükümet ve hatta konuyla ilgilenen kişiler için hazmedilemez bir olaydı. devrimde.

رشد تحلیل‌هایی که بیشتر مبتنی بر توهم توطئه بودند و سعی داشتند دست پنهان قدرت‌های بزرگ را در وقوع این انقلاب ببینند از همین غیر قابل هضم بودن انقلاب ناشی می‌شود، که حتی محمدرضاشاه را هم برای توضیح علل انقلاب به سمت تئوری توطئه سوق داد. إن نمو التحليلات التي استندت في معظمها إلى وهم المؤامرة وحاولت رؤية اليد الخفية للقوى العظمى في حدوث هذه الثورة يأتي من عسر هضم الثورة ، مما دفع محمد رضا شاه إلى نظرية المؤامرة لشرح أسباب الثورة. Die Zunahme von Analysen, die meist auf der Verschwörungsillusion basierten und versuchten, die verborgene Hand der Großmächte im Auftreten dieser Revolution zu sehen, kommt von dieser unverdaulichen Natur der Revolution, die sogar Mohammad Reza Shah dazu veranlasste, die Verschwörungstheorie zu erklären Die Ursachen der Revolution. The growth of analyzes that were mostly based on the illusion of conspiracy and tried to see the hidden hand of great powers in the occurrence of this revolution comes from this indigestible nature of the revolution, which led even Mohammad Reza Shah to the conspiracy theory to explain the causes of the revolution. La croissance des analyses qui étaient pour la plupart basées sur l'illusion du complot et essayaient de voir la main cachée des grandes puissances dans l'occurrence de cette révolution vient de l'indigestibilité de la révolution, qui a même conduit Mohammad Reza Shah à la théorie du complot pour expliquer les causes de la révolution. 主に陰謀の幻想に基づいており、この革命の発生における大国の隠れた手を見ようとする分析の増加は、革命のこの消化不良から来ており、それがモハメド・レザー・シャーを陰謀論に導いて、この革命を説明することさえした。革命の原因。 Çoğunlukla komplo yanılsamasına dayanan ve bu devrimin gerçekleşmesinde büyük güçlerin gizli elini görmeye çalışan analizlerin artması, devrimin bu sindirilemezliğinden kaynaklanmaktadır ve bu durum Muhammed Rıza Şah'ı bile devrimi açıklamak için komplo teorisine yöneltmiştir. devrimin nedenleri. حتی روندی که انقلاب طی کرد تا به جمهوری اسلامی برسد نیز خالی از افسانه‌پردازی نیست، بعضی‌ها معتقدند که مردم ایران فریب داده شدند، بعضی‌ها معتقدند انقلاب دزدیده یا منحرف شد و بعضی‌ها با اشاره به تحولات بین المللی و منطقه‌ای، انقلاب در ایران را ناگزیر می‌دیدند. Sogar der Prozess, den die Revolution durchlief, um die Islamische Republik zu erreichen, ist nicht frei von Mythenbildung, einige glauben, dass die Menschen im Iran getäuscht wurden, einige glauben, dass die Revolution gestohlen oder umgeleitet wurde, und einige, die sich auf internationale und regionale Entwicklungen beziehen, sahen die Revolution im Iran als unvermeidlich. . Even the process that the revolution went through to reach the Islamic Republic is not free of mythmaking, some believe that the Iranian people were deceived, some believe that the revolution was stolen or diverted, and some, referring to international and regional developments, saw the revolution in Iran as inevitable. . Même le processus par lequel la révolution est passée pour atteindre la République islamique n'est pas exempt de mythes, certains pensent que le peuple iranien a été trompé, certains pensent que la révolution a été volée ou détournée, et certains, se référant aux développements internationaux et régionaux, ont vu la révolution en Iran comme inévitable. 革命がイスラム共和国に到達するまでに経たプロセスにも神話が存在し、ある者はイラン国民がだまされたと信じ、ある者は革命が盗まれたり転用されたと信じたり、またある者は国際的および地域的発展に言及して、イラン国民が騙されたと信じる者もいる。イラン革命は避けられない。

چیزی که در این تحلیل‌های دیده نمی‌شود یا اهمیتی ندارد نقش دولت و طبقات اجتماعی در انقلاب است. ما لا يُرى أو لا يهم في هذه التحليلات هو دور الحكومة والطبقات الاجتماعية في الثورة. Was in diesen Analysen nicht gesehen wird oder nicht wichtig ist, ist die Rolle der Regierung und der sozialen Klassen in der Revolution. What is not seen or not important in these analyzes is the role of the government and social classes in the revolution. これらの分析で見えていない、または重要ではないのは、革命における政府と社会階級の役割です。 زمینه‌هایی که نویسنده این کتاب سعی کرده به بعضی از آن‌ها بپردازد. بعض المجالات التي حاول مؤلف هذا الكتاب معالجتها. Einige der Bereiche, die der Autor dieses Buches zu behandeln versucht hat. Some of the areas that the author of this book has tried to address. この本の著者が取り組もうとした分野のいくつか。

کتابی که در این قسمت سراغش رفتم کتابی است نوشته حسین بشیریه با عنوان دولت و انقلاب در ایران که با عنوان زمینه‌های اجتماعی انقلاب ایران هم ترجمه شده و در بازار موجود است. The book I came across in this section is a book written by Hossein Bashiriyeh titled "Government and Revolution in Iran" which is also translated as "Social Contexts of the Iranian Revolution" and is available in the market. このコーナーで出会った本は、ホセイン・バシリーエ著『イランの政府と革命』という本で、『イラン革命の社会的文脈』とも訳され、市販されている。

این کتاب تز دکترای دکتر بشیریه بوده که در سال 1363 نوشته شده، اما برای اولین بار حدودا 3 دهه بعد یعنی در سال 1393 ترجمه شده، کتاب با اینکه از لحاظ تحلیلی بسیار کتاب ارزنده‌ای است اما از لحاظ سندیت تاریخی کتاب کم اشکالی نیست که بعضی از این اشکالات به دلیل در اختیار نبودن اسناد در زمان نوشتن کتاب بوده و بعضی بخاطر استناد به اسناد زرد و شایعات. Dieses Buch war die Doktorarbeit von Dr. Bashiriyeh, die 1363 geschrieben wurde, aber etwa 3 Jahrzehnte später, also 1393, erstmals übersetzt wurde. Das Buch ist zwar ein sehr wertvolles Buch in Bezug auf die Analyse, aber in Bezug auf Einige dieser Probleme sind auf das Fehlen von Dokumenten zum Zeitpunkt des Schreibens des Buches zurückzuführen, andere auf das Zitieren gelber Dokumente und Gerüchte. This book was the doctoral thesis of Dr. Bashiriyeh, which was written in 1363, but it was translated for the first time about 3 decades later, that is, in 1393. Although the book is a valuable book from an analytical point of view, but in terms of historical authenticity, it is not a bad book that some Some of these problems are due to the lack of documents at the time of writing the book, and some are due to citing yellow documents and rumors. 本書は1363年に書かれたバシリエ博士の博士論文ですが、初めて翻訳されたのはそれから約30年後の1393年です。分析という点では非常に貴重な本ですが、歴史的信憑性という点では、この本は悪い本ではありません。これらの問題の一部は、本執筆時点での文書の欠如によるものであり、一部は、誤った文書や噂の引用によるものです。 Bu kitap, Dr. Bashiriyeh'in 1363 yılında yazdığı doktora tezidir ancak yaklaşık 30 yıl sonra, yani 1393 yılında ilk kez tercüme edilmiştir. Tarihsel özgünlük, sorun değil. Bu sorunların bir kısmı kitabın yazıldığı dönemde belgelerin bulunmamasından, bir kısmı da sarı belgelere atıf yapılmasından ve söylentilerden kaynaklanmaktadır. که من سعی می‌کنم به بعضی از آن‌ها در طول پادکست اشاره کنم. Ich werde versuchen, einige davon während des Podcasts zu erwähnen. Which I'll try to mention some of during the podcast. ポッドキャスト中にいくつか言及してみます。

پدیده انقلاب پدیده عجیبی است، اینکه چه عواملی باعث می‌شود که به یکباره نظم موجود فرو بریزد و نظم جدیدی مستقر ‌شود، ذهن بسیاری از متفکرین و جامعه‌شناسان را درگیر کرده است. Das Phänomen der Revolution ist ein seltsames Phänomen, welche Faktoren dazu führen, dass die bestehende Ordnung plötzlich zusammenbricht und eine neue Ordnung errichtet wird, hat die Köpfe vieler Denker und Soziologen beschäftigt. The phenomenon of revolution is a strange phenomenon, what factors cause the existing order to suddenly collapse and a new order to be established, has involved the minds of many thinkers and sociologists. 革命という現象は、どのような要因によって既存の秩序が突然崩壊し、新たな秩序が確立されるのかという奇妙な現象であり、多くの思想家や社会学者の関心を集めてきました。 Devrim olgusu tuhaf bir olgudur, mevcut düzenin birdenbire çökmesine ve yeni bir düzenin kurulmasına neden olan faktörlerin neler olduğu pek çok düşünürün ve sosyologun aklını meşgul etmiştir.

نظریه‌های متعددی درباره چگونگی شکل‌گیری انقلاب‌ها ارائه شده و نویسنده هم در ابتدای کتاب به این نظریه‌ها اشاره کرده و سعی کرده ناکارآمدی آن‌ها را در تحلیل انقلاب ایران نشان دهد که گفتن از این نظریه‌ها و نقد نویسنده بر این نظریه‌ها با توجه به قدیمی بودن کتاب خارج از بحث ماست، همین‌قدر بدانیم که مبنای تحلیل نویسنده بر دو موضوع استوار است اول طبقات اجتماعی که در موازنه قدرت نقش داشتند، و دوم تحول دولت از عصر مشروطه به این طرف. Es wurden mehrere Theorien darüber präsentiert, wie Revolutionen entstehen, und der Autor hat diese Theorien am Anfang des Buches erwähnt und versucht, ihre Ineffizienz bei der Analyse der iranischen Revolution aufzuzeigen, indem er über diese Theorien spricht und die Kritik des Autors an diesen Theorien berücksichtigt Die Alterung des Buches ist ausserhalb des Rahmens Es ist unsere Diskussion, lassen Sie uns wissen, dass die Grundlage der Analyse des Autors auf zwei Themen basiert: erstens die sozialen Klassen, die eine Rolle bei den Machtverhältnissen spielten, und zweitens die Umwandlung der Regierung aus der konstitutionellen Ära auf diese Seite. Several theories have been presented about how revolutions are formed and the author has mentioned these theories at the beginning of the book and tried to show their inefficiency in the analysis of the Iranian revolution, that talking about these theories and the author's criticism of these theories considering the oldness of the book is out of scope. It is our discussion, let's just know that the basis of the author's analysis is based on two issues: first, the social classes that played a role in the balance of power, and second, the transformation of the government from the constitutional era to this side. 革命がどのように形成されるかについてはいくつかの理論が提示されており、著者は本の冒頭でこれらの理論に言及し、イラン革命の分析においてそれらの理論が非効率であることを示そうとしました。著者の分析は 2 つの問題に基づいています。第 1 に、権力の均衡に役割を果たした社会階級、第 2 に、憲法時代からこちら側への政府の変革です。

به طور خلاصه کتاب در فصل‌های اول و دوم با بررسی تحول دولت در ایران شروع می‌شود یعنی در فصل اول به بررسی تحولات دولت در ایران از مشروطه تا سال 1342 می‌پردازد و در فصل دوم ماهیت رژیم سلطنتی را بین سال‌های 1342 تا 1357 بررسی می‌کند. Kurz gesagt, das erste und zweite Kapitel des Buches beginnen mit der Analyse der Entwicklung der Regierung im Iran, das heißt, im ersten Kapitel wird die Entwicklung der Regierung im Iran von der Verfassung bis 1342 untersucht, und im Im zweiten Kapitel untersucht es die Art des königlichen Regimes zwischen den Jahren 1342 und 1357. In short, the first and second chapters of the book begin with the analysis of the evolution of the government in Iran, that is, in the first chapter, it examines the evolution of the government in Iran from the constitution to 1342, and in the second chapter, it examines the nature of the royal regime between the years 1342 and 1357. つまり、この本の第 1 章と第 2 章は、イラン政府の発展の分析から始まります。つまり、第 1 章では、憲法の制定から 1342 年までのイラン政府の発展を調査し、その後、イラン政府の発展を分析します。第 2 章では、1342 年から 1357 年までの王政の性質を考察します。

نویسنده در فصل دوم سعی کرده بنیان‌های قدرتی که رژیم محمدرضاشاه بر آن‌ها استوار بوده را نشان دهد. Im zweiten Kapitel versuchte der Autor, die Machtgrundlagen aufzuzeigen, auf denen das Regime von Mohammad Reza Shah basierte. In the second chapter, the author tried to show the foundations of power on which the regime of Mohammad Reza Shah was based. 第 2 章では、著者はモハマド・レザー・シャー政権の基盤となる権力の基盤を示そうとした。 این بنیان‌های قدرت این‌ها بودند: «ثروت نفتی، ثبات اقتصادی، همکاری میان دولت و طبقه بالا، سرکوب و حمایت سیاسی آمریکا» نویسنده اذعان دارد با فروپاشی این بنیان‌ها، رژیم شاه نیز از هم پاشید. Diese Machtgrundlagen waren: „Ölreichtum, wirtschaftliche Stabilität, Zusammenarbeit zwischen der Regierung und der Oberschicht, Unterdrückung und politische Unterstützung der Vereinigten Staaten.“ Der Autor gibt zu, dass mit dem Zusammenbruch dieser Grundlagen auch das Regime des Schahs auseinanderbrach. These foundations of power were: "Oil wealth, economic stability, cooperation between the government and the upper class, suppression and political support of the United States." The author admits that with the collapse of these foundations, the Shah's regime also fell apart. これらの権力の基盤は「石油資源、経済の安定、政府と上流階級の協力、米国の抑圧と政治的支援」であったが、これらの基盤の崩壊とともにシャー政権も崩壊したと著者は認めている。

کتاب در فصل‌های 3، 4 و 5 علل شکل‌گیری انقلاب را توضیح می‌دهد که این علل هم به صورت تیتروار این‌ها هستند: یک «گسترش ایدئولوژی انقلابی» که جامعه بهتری را نسبت به جامعه موجود در زمان شاه نوید می‌داد. In den Kapiteln 3, 4 und 5 erklärt das Buch die Ursachen für die Entstehung der Revolution, und diese Ursachen sind die Schlagzeilen: eine „Verbreitung revolutionärer Ideologien“, die eine bessere Gesellschaft als die zur Zeit des Schahs versprachen . In chapters 3, 4, and 5, the book explains the causes of the formation of the revolution, and these causes are also in the form of headlines: an "expansion of revolutionary ideology" that promised a better society than the one existing during the time of the Shah. دو «بحران اقتصادی سال‌های 1351 تا 1357» که اعتراض و نارضایتی به همراه آورد. Two "economic crises of 1351 to 1357" which brought protest and dissatisfaction.

سه «بروز برخی تضاد منافع اساسی در میان دولت و بورژوازی بالا» چهار «از دست رفتن حمایت خارجی رژیم» پنج «بسیج انقلابی توده‌ها از طریق شبکه‌ای از سازمان‌های بسیج‌گر» و شش «اتحاد سیاسی میان نیروهای مختلف مخالف با نظام سلطنتی». Drittens „Entstehung eines grundlegenden Interessenkonflikts zwischen der Regierung und der oberen Bourgeoisie“, viertens „Verlust der ausländischen Unterstützung des Regimes“, fünftens „Revolutionäre Mobilisierung der Massen durch ein Netzwerk von Mobilisierungsorganisationen“ und sechstens: „ Politisches Bündnis zwischen verschiedenen Kräften, die der Monarchie entgegenstehen." Three, "Emergence of some fundamental conflict of interests between the government and the upper bourgeoisie," Four, "Loss of foreign support of the regime," Five, "Revolutionary mobilization of the masses through a network of mobilization organizations," and Six, "Political alliance between various forces opposed to the monarchy." در فصل‌های شش و هفت هم نویسنده ادامه مسیر انقلاب تا انحصار قدرت در دست روحانیون را پی می‌گیرد. In den Kapiteln sechs und sieben zeichnet der Autor den Weg der Revolution bis zum Machtmonopol in den Händen der Geistlichen nach. In chapters six and seven, the author traces the path of the revolution to the monopoly of power in the hands of the clerics.

قبل از شروع بحث کتاب لازم است که به دو نکته اشاره شود، نکته اول اینکه نویسنده از بین الگوهای موجود انقلاب‌ها الگوی کلاسیک انقلاب فرانسه را در مورد انقلاب ایران صادق می‌داند. Bevor wir mit der Diskussion des Buches beginnen, ist es notwendig, auf zwei Punkte hinzuweisen. Der erste Punkt ist, dass der Autor das klassische Modell der französischen Revolution im Fall der iranischen Revolution für zutreffend hält. Before starting the discussion of the book, it is necessary to point out two points, the first point is that the author considers the classic model of the French revolution to be true in the case of the Iranian revolution.

الگوی کلاسیک انقلاب فرانسه چهار مرحله دارد، مرحله اول حکومت میانه‌روهاست؛ یعنی با فروپاشی رژیم قدیم، میانه‌روها که عمدتا از طبقات بالا هستند قدرت را به دست می‌گیرند. Das klassische Modell der Französischen Revolution hat vier Stufen, die erste Stufe ist eine gemäßigte Regierung; Das heißt, mit dem Zusammenbruch des alten Regimes übernehmen die Moderaten, die hauptsächlich aus der Oberschicht stammen, die Macht. The classic model of the French revolution has four stages, the first stage is moderate government; That is, with the collapse of the old regime, the moderates, who are mainly from the upper classes, take power. میانه‌روها به انقلاب سیاسی قانع‌اند و قصد ندارند ساختار قدرت رژیم سابق را دگرگون کنند. Die Gemäßigten sind von der politischen Revolution überzeugt und haben nicht die Absicht, die Machtstruktur des ehemaligen Regimes zu ändern. The moderates are convinced of the political revolution and do not intend to change the power structure of the former regime.

آنها که از حمایت توده‌ها برخوردار نیستند توسط تندروها که توانایی بسیج مردمی را دارند کنار زده می‌شوند که به مرحله دوم انقلاب یعنی پیروزی تندروها منجر می‌شود. Diejenigen, die nicht die Unterstützung der Massen haben, werden von den Extremisten beiseite geschoben, die die Fähigkeit haben, das Volk zu mobilisieren, was zur zweiten Phase der Revolution führt, die der Sieg der Extremisten ist. Those who do not have the support of the masses are pushed aside by the extremists who have the ability to mobilize the people, which leads to the second stage of the revolution, which is the victory of the extremists. با انحصار قدرت در دست تندروها مرحله سوم انقلاب یعنی دوران ترور و فضیلت آغاز می‌شود و در نهایت انقلاب در یک ترمیدور که همان نهادینه شدن انقلاب و انتقال قدرت به طبقه یا گروه جدید است خاتمه پیدا می‌کند. With the monopoly of power in the hands of extremists, the third stage of the revolution, the era of terror and virtue, begins, and finally the revolution ends in a Thermidor, which is the institutionalization of the revolution and the transfer of power to a new class or group.

نکته دوم بحث طبقات اجتماعی در این کتاب است. Der zweite Punkt ist die Diskussion der sozialen Klassen in diesem Buch. The second point is the discussion of social classes in this book. طبقات اجتماعی در این کتاب صرفا بر مبنای تقسیم‌بندی سیاسی یا اقتصادی نیست، بلکه هر طبقه اجتماعی ویژگی‌های اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیکی خاص خودش را دارد. Die sozialen Klassen in diesem Buch basieren nicht nur auf politischer oder wirtschaftlicher Teilung, sondern jede soziale Klasse hat ihre eigenen wirtschaftlichen, politischen und ideologischen Merkmale. The social classes in this book are not only based on political or economic divisions, but each social class has its own economic, political and ideological characteristics.

به این ترتیب در دوره بعد از مشروطه طبقات بالا این‌ها بودند اشراف زمین‌دار، بورژوازی بالا و روحانیون برجسته. Auf diese Weise waren die Oberschichten in der Zeit nach der Verfassung der Landadel, die obere Bourgeoisie und der prominente Klerus. In this way, in the post-constitution period, the upper classes were the landed aristocracy, the upper bourgeoisie, and prominent clergy. طبقات متوسط هم این‌ها بودند خرده بورژوازی بازاری سنتی و خرده ‌بورژوازی جدید و طبقات پایین هم شامل کارگران و دهقانان بودند. The middle classes were the traditional market petty bourgeoisie and the new petty bourgeoisie, and the lower classes included workers and peasants.

طبقات بالا و متوسط سازمان‌ها و ایدئولوژی خاص خود را داشتند که به موازات ارتش و دربار بلوک‌های قدرت را تشکیل می‌دادند و طبقات پایین بیشتر در معرض بسیج توده‌ای بودند و ایدئولوژی خاصی را طرح ریزی نکرده بودند. The upper and middle classes had their own organizations and ideology, which formed power blocs parallel to the army and the court, and the lower classes were more exposed to mass mobilization and had not planned a specific ideology.

بعد از انقلاب مشروطه طبقات بالا از مشروطه‌گرایی لیبرال حمایت می‌کردند به این معنا که طرفدار حکومتی بودند که پارلمانی قوی و قوه مجریه ضعیف داشته باشد، طبقه متوسط خرده بورژوازی جدید از دموکراسی، اصلاحات و صنعتی شدن حمایت می‌کرد، طبقه متوسط خرده بورژوازی بازاری سنتی در پیوند با روحانیون رده پایین‌تر از بنیادگرایی ضد لیبرال یا اسلام سیاسی حمایت می‌کرد که دیدگاه‌هایی به شدت ناسیونالیستی و ضد امپریالیستی داشتند و در نهایت روشنفکران رادیکال بودند که در پیوند با طبقه کارگر از سوسیالیسم عامه پسند حمایت می‌کردند. After the constitutional revolution, the upper classes supported liberal constitutionalism in the sense that they were in favor of a government that had a strong parliament and a weak executive, the new petty bourgeoisie middle class supported democracy, reforms and industrialization, the traditional market petty bourgeoisie middle class in Linking with lower-ranking clerics supported anti-liberal fundamentalism or political Islam, who held strongly nationalist and anti-imperialist views, and finally radical intellectuals who supported popular socialism in link with the working class.

ایران در قرن نوزدهم میلادی شاهد زوال تدریجی حکومت قبیله‌ای بود. In the 19th century, Iran witnessed the gradual decline of tribal government. شاهان قاجار تحت فشار قدرت‌های خارجی مجبور بودند ارتشی منظم و مجهز به تسلیحات روز داشته باشند تا بتوانند حکومت خود را در ایران حفظ کنند. Under the pressure of foreign powers, the Qajar kings had to have an orderly army equipped with modern weapons in order to maintain their rule in Iran.

ارتش منظم و خرید تسلیحات و در مواردی راه‌اندازی کارخانه‌های اسلحه‌سازی به پول نیاز داشت و درآمد ایران در عصر قاجار خصوصا تا اواسط قرن نوزدهم به واسطه بیماری‌ها، قحطی‌ها، جنگ با روسیه و عدم وجود راه‌های مناسب برای تجارت به شدت تحلیل رفته بود. A regular army and the purchase of weapons and in some cases setting up arms factories needed money, and the income of Iran during the Qajar era, especially until the middle of the 19th century, was severely depleted due to diseases, famines, the war with Russia, and the lack of proper trade routes.

کمبود نقدینگی باعث شد که حکومت که تا آن زمان تمامی زمین‌ها را متعلق به خود می‌دانست و از طریق فروش تیول درآمد کسب می‌کرد، زمین‌های زراعی را به خریداران واگذار کند. The lack of liquidity caused the government, which until then considered all the land to be its own and earned money through the sale of the tul, to hand over the agricultural land to the buyers. در نتیجه این اقدام طبقه قدرتمند زمین‌دار بوجود آمد که عمدتا هم از اشراف قاجاری بودند. As a result of this action, a powerful class of landowners was created, who were mostly Qajar nobles.

گسترش تجارت که عمدتا با روسیه انجام می‌شد هم به رشد طبقه بورژوازی ملی بازار منجر شد که البته با ورود بانک‌های خارجی ضربه سختی خورد. The expansion of trade, which was mainly done with Russia, also led to the growth of the national bourgeoisie of the market, which, of course, was hit hard by the entry of foreign banks. روحانیون شیعه هم که در زمان صفویه با حکومت رابطه نزدیکی داشتند در دوران قاجار روز به روز از حکومت بیشتر فاصله می‌گرفتند. Shia clerics, who had a close relationship with the government during the Safavid era, became more and more distant from the government during the Qajar era.

ضعف قاجار در برابر قدرت‌های بزرگ خارجی یکی از عوامل این فاصله گرفتن بود. Qajar's weakness against the big foreign powers was one of the factors of this distancing. روحانیون انتظار داشتند شاه در برابر نفوذ بیگانگان از اسلام و مسلمین دفاع کند که این خواسته با توجه به شکست‌های نظامی مکرر قاجارها اجابت نمی‌شد. The clerics expected the Shah to defend Islam and Muslims against the influence of foreigners, which was not met due to the Qajar's frequent military defeats.

همچنین نیاز شاهان قاجار به تکنولوژی روز باعث رشد روزافزون امتیازات خارجی شد که هم روحانیون، هم بازاریان و هم زمین‌داران را ناراضی کرده بود. Also, the need of the Qajar kings for modern technology caused the increasing growth of foreign concessions, which displeased both the clergy, marketers and landowners. روحانیون به خاطر نفوذ فرهنگی غرب در ایران و بازاریان و زمین‌داران به دلایل اقتصادی. Clergymen because of western cultural influence in Iran and marketers and landowners for economic reasons.

در این شرایط روحانیون در پیوند با بازار هوادار نوعی ناسیونالیسم بومی شدند که در قالب اسلام عرضه می‌شد. In this situation, the clerics in connection with the market became supporters of a kind of local nationalism that was offered in the form of Islam. به این معنا که برای حفظ ایران و منافع اقتصادی ایرانی‌ها باید جلوی ورود بی‌رویه خارجی‌ها را گرفت. In the sense that in order to protect Iran and the economic interests of Iranians, it is necessary to stop the illegal entry of foreigners.

قرن نوزدهم و مواجهه با فرنگ طبقه کم تعداد اما با نفوذ روشنفکران سکولار را هم ایجاد کرد که چالشی دیگر برای نظم موجود بود. Das 19. Jahrhundert und die Begegnung mit Farang schufen eine kleine, aber einflussreiche Klasse säkularer Intellektueller, was eine weitere Herausforderung für die bestehende Ordnung darstellte. The 19th century and the encounter with Farang created a small but influential class of secular intellectuals, which was another challenge to the existing order. اتحاد بین بازاریان، زمین‌داران، روحانیون و روشنفکران انقلاب مشروطه را رقم زد. The alliance between marketers, landowners, clerics and intellectuals marked the constitutional revolution.

بازاریان و زمین‌داران بخاطر نفوذ اقتصادی فرنگ ناراضی بودند، روحانیون بخاطر نفوذ فرهنگی فرنگی‌ها و روشنفکران بخاطر عدم انجام اصلاحات و بی‌قانونی در کشور. Marketers and landowners were unhappy because of Farang's economic influence, clerics because of Farang's cultural influence, and intellectuals because of the lack of reforms and lawlessness in the country. در واقع با ادبیات تافلر تنها روشنفکران و طبقه کوچک خورده بورژوازی جدید بودند که نمایندگان موج دوم محسوب می‌شدند. In fact, according to Toffler's literature, only the intellectuals and the small class of the new bourgeoisie were considered the representatives of the second wave.

این اتحاد شکننده بعدتر اثر خود را در قانون اساسی ایران گذاشت و قانون اساسی ایران ترکیبی شد از قوانین سکولار و اسلامی که گاهی حتی متناقض هم بودند. This fragile union later left its mark on Iran's constitution, and Iran's constitution became a combination of secular and Islamic laws, which were sometimes even contradictory. ترکیب مجلس اول به خوبی نشانگر تقسیم قدرت بین طبقات مختلف ایران بود. The composition of the first parliament was a good indication of the division of power between different classes of Iran.

21 درصد نمایندگان مجلس اول از زمین‌داران بودند، 37 درصد از اصناف بازار، 17 درصد از روحانیون و 25 درصد هم کارمندان دولت و مشاغل دیگر. 21% of the representatives of the first parliament were landowners, 37% were from market guilds, 17% were clerics, and 25% were civil servants and other professions. این درصدها با الغای نظام تیول‌داری و به رسمیت شناختن مالکیت خصوصی زمین تغییر کرد و سهم زمین‌داران در دوره‌های بعدی مجلس از 21 درصد به پنجاه درصد افزایش پیدا کرد، نمایندگان اصناف به 5 و روحانیون به 13 درصد کاهش پیدا کردند و نماینده‌های حرفه‌های گوناگون به 31 درصد افزایش پیدا کردند. These percentages changed with the abolition of the tyul system and the recognition of private land ownership, and the share of landowners increased from 21% to 50% in the following periods of the parliament, the representatives of trade unions decreased to 5%, the clergy decreased to 13%, and the representatives of various professions decreased to 31%. percentage increased.

عوامل متعددی که خارج از بحث ماست باعث شد که مجلس موسسان اول سلسله قاجاریه را منقرض و سلسله پهلوی را تاسیس کند. Mehrere Faktoren, die außerhalb unserer Erörterung liegen, führten zum Aussterben der Gründungsversammlung der ersten Qajar-Dynastie und zur Gründung der Pahlavi-Dynastie. Several factors, which are beyond our discussion, caused the founding assembly of the first Qajar dynasty to be extinct and the Pahlavi dynasty to be established.

رضاشاه در دوران حکومتش نفوذ روحانیون را کاهش داد یعنی علاوه بر انحصار آموزش که قبل‌تر با تاسیس دارالفنون و مدارس جدید از دست روحانیون خارج شده بود، با تاسیس دادگستری به انحصار قضاوت روحانیون پایان داد و ناسیونالیسمی را رواج داد که مبتنی بر شکوه ایران پیش از اسلام بود. During his rule, Reza Shah reduced the influence of the clergy, that is, in addition to the monopoly of education, which was previously out of the hands of the clergy with the establishment of Dar al-Funun and new schools, he ended the monopoly of the clergy's judgment with the establishment of the judiciary and spread nationalism based on the glory of Iran before It was Islam.

طبقه زمین داران هم با اینکه از لحاظ اقتصادی جایگاه خودشان را حفظ کردند اما از لحاظ سیاسی تابع ارتش شدند. Even though the landowners maintained their status economically, they became subordinate to the army politically. اصناف بازار هم سرکوب شدند و با گسترش ادارات و بوروکراسی طبقه متوسط شهری آرام آرام شروع به رشد کرد. The market guilds were also suppressed, and with the expansion of offices and bureaucracy, the urban middle class slowly began to grow. خواسته روشنفکران صدر مشروطه و نسل بعد از آن‌ها عملا در دوران رضاشاه به ثمر نشست. Der Wunsch der Intellektuellen der ersten konstitutionellen Ära und der Generation nach ihnen wurde während der Herrschaft von Reza Shah praktisch verwirklicht. The desire of the intellectuals of the first constitutional era and the generation after them practically came to fruition during the reign of Reza Shah.

روشنفکران صدر مشروطه که معروف‌ترین‌شان، میرزا ملکم‌خان، فتحعلی آخوندزاده و آقاخان کرمانی بودند و پیروان بعدی آن‌ها مثل سید حسن تقی‌زاده، به دنبال اصلاحات به سبک فرنگ و بازگشت به ایران قبل از اسلام بودند. The most famous intellectuals of Sadr al-Mussolah were Mirza Malkam Khan, Fath Ali Akhundzadeh, and Agha Khan Kermani, and their later followers, such as Seyyed Hassan Taghizadeh, sought Farang-style reforms and a return to Iran before Islam. البته موضع کسی مثل ملکم‌خان کمی متفاوت بود و در آثار او اثری از نوستالژی نسبت به ایران قبل از اسلام دیده نمی‌شد. Of course, the position of someone like Malkam Khan was a little different and there was no trace of nostalgia towards Iran before Islam in his works.

اکثر اقدامات رضاشاه در راستای علایق این دسته از روشنفکران بود، مثل تاسیس راه‌آهن، گسترش راه‌ها، ساخت دولت مدرن، تاسیس ارتش مدرن، ترویج ناسیونالیسم سکولار، آموزش همگانی، زبان رسمی و رواج صنعت. Most of Reza Shah's actions were in line with the interests of this group of intellectuals, such as establishing railways, expanding roads, building a modern government, establishing a modern army, promoting secular nationalism, public education, the official language, and the spread of industry. البته رضاشاه در بعضی از اصلاحاتش شدت عمل به خرج داد مثل دستوراتی که درباره حجاب زنان و پوشش مردان داد که من در ویدئویی در یوتیوب پیرامون این قضیه صحبت خواهم کرد. Of course, Reza Shah was very strict in some of his reforms, such as the orders he gave about women's hijab and men's clothing, which I will talk about in a video on YouTube.

اما با مطلقه شدن حکومت رضاشاه اکثر همین روشنفکران همسو با اصلاحات رضاشاه یا کشته شدند، یا زندانی یا خانه‌نشین. But with Reza Shah's rule becoming absolute, most of these intellectuals aligned with Reza Shah's reforms were either killed, imprisoned or housebound. این اقدامات باعث تضعیف ایدئولوژی ناسیونالیسم سکولار و قدرت گرفتن ایدئولوژی‌های رقیب یعنی ایدئولوژی چپ و ناسیونالیسم اسلامی شد. These measures weakened the ideology of secular nationalism and strengthened rival ideologies, i.e. leftist ideology and Islamic nationalism.

توجه به خاستگاه روشنفکران نسل اول که عمدتا با تشویق و حمایت خانواده به فرنگ رفته و تحصیل کرده بودند احتمالا کمک کننده باشد. Paying attention to the origin of the intellectuals of the first generation who went to Farang and studied mainly with the encouragement and support of their families is probably helpful. روشنفکران نسل اول عمدتا در خانواده‌هایی برخوردار به دنیا آمده بودند که پدر خانواده اعتقاد خود را نسبت به نظم موجود از دست داده بود. The intellectuals of the first generation were mostly born in wealthy families where the father of the family had lost his faith in the existing order.

به همین دلیل فرزندانشان را برای تحصیل به اروپا می‌فرستاد تا تحت تربیت علم روز و فرنگی قرار بگیرند. For this reason, he sent his children to study in Europe so that they could be educated in modern and foreign sciences. اما نسل‌های بعدی خصوصا محصلانی که در زمان رضاشاه به اروپا فرستاده شدند چنین خاستگاهی نداشتند و اکثر محصلین از قشرهای کمتر برخوردار بودند و عمدتا خاستگاهی مذهبی داشتند. But the next generations, especially the students who were sent to Europe during Reza Shah's time, did not have such an origin, and most of the students were from lower classes and mostly had a religious origin.

ارمغان این محصلان به ایران یا ایدئولوژی چپ بود یا لیبرالیسم یا گسترش ناسیونالیسم اسلامی، که هر سه برای حکومت مطلقه رضاشاه خطرناک بود. These students brought to Iran either leftist ideology or liberalism or the spread of Islamic nationalism, all three of which were dangerous for Reza Shah's absolute rule.

این جریان‌های فکری که در زمان رضاشاه مجالی برای بروز پیدا نکردند بعد از سقوط رضاشاه پر و بال گرفتند و علی‌رغم فایده‌هایی که اعزام محصلین به خارج برای ایران داشت، عواقب انجام اینکار دامن محمدرضاشاه را گرفت. These currents of thought, which did not find a chance to emerge during the time of Reza Shah, took off after the fall of Reza Shah, and despite the benefits of sending students abroad to Iran, the consequences of doing so were felt by Mohammad Reza Shah.