Start learning this lesson now

Goli Book Channel, خوشه های خشم | The Grapes of Wrath

خوشه های خشم | The Grapes of Wrath

نمی دونم شمام در جریان هستید یا نه

ولی قدیما که بحث فیلترینگ و اینا نبود

سیستم یه طوری بود که وقتی می خواستن مردم رو

از داشتن یه چیزی محروم کنن

اون چیز رو حرام اعلام می کردن.

یعنی به صرفه ترین و آسون ترین راه حرام اعلام کردنش بود.

و جالبه بدونید که این موضوع فقط محدود به ایران نمیشه.

که کل دنیا ازش استفاده کردن.

حالا کتابی که امروز می خوام بهتون معرفی کنم

یکی از کتاباییه که حرام و ضد کل یسا اعلام شده

اونم کجا؟ ایالات متحده. حدود یک قرن پیش

یعنی این کتاب اونقدر محتواش تاثیر گذار بود

و اصلا یک انقلابی رو توی نگرش مردم به وجود آورد

که نظام سرمایه داری رو حسابی به وحشت انداخت

و اونام راهی جز این پیدا نکردن که اولا چاپ کتاب رو ممنوع کنن

دوما مردم کم سواد و پایین دست جامعه رو مجاب کنن

که این کتاب محتوای غیر اخلاقی داره

و خونونش حرامه.

و اون مردمم از همه جا بی خبر

بدون اینکه حتی یک صفحه از این کتاب بخونن چون به هر حال حرام بود دیگه

ریختن توی کتابخونه ها و همه ی نسخه های این کتابو آتیش زدن

خوشه های خشم اثر جان اشتاین بک

این کتاب هم برنده جایزه پولیتزر شده هم نویسنده ش سال 1962 برنده ی جایزه نوبل شد

و خیلی ها معتقدن به خاطر خوشه های خشمش بود که تونست همچین جایزه ای بگیره

و همچنین جزو لیست 100 رمان برتر توی مجله تایمز بوده.

ژانر کتاب اجتماعی سیاسی و میشه گفت تاریخیه و

مربوط به سال های بحران اقتصادی آمریکا سال 1930

در واقع مهم ترین موضوعی که نویسنده تو این کتاب سعی در بیانش داشت

این بود که نشون بده چطور کسب و کارهای بزرگ، کسب و کارهای خرد رو از پا در میارن

ماشین های صنعتی که به جای نیروی انسانی مورد استفاده قرار می گیرن

چطور طبقه کارگر رو تحت فشار میذارن

بخش هایی از فیل

یه چیزی که باعث شده این کتاب خیلی تاثیر گذار بشه

و هر کسی که این کتابو می خونه تا مدت ها نتونه تصاویرشو از ذهنش پاک کنه

اینه که نویسنده وقتی این کتابو می نوشته خودش هم از قشر پایین جامعه بوده

و بنابراین تصویرسازی ها و شخصیت پردازی ها خ یلی خیلی ملموس به نظر میان

اصن سطح واقع گرایی تو این رمان خیلی بالاست. دنیا رو همونجوری نشون میده که واقعا هست

نه اون جوری که خودش می خواد باشه

و اصلا هم افراط و تفریط توش وجود نداره ها

یعنی شما تصور نکنید که پس حالا با کتابی سر و کار دارید که

سرشار از غم و آه و ناله و بدبختیه.

نه اتفاقا برعکس آدمای این کتاب با اینکه توی فقر و بدبختی دارن زندگی می کنن

تو ذهن شون پر از آرزوهای بزرگه و دنیا رو جای قشنگی واسه زندگی می بینن

برنامه ریزی می کنن واسه آینده شون و برای رسیدن به خواسته هاشون شب و روز سگ دو می زنن

به معنای واقعی سگ دو میزنن

و همین خستگی ناپذیر بودن شونه که دلو به در میاره

اون آرزوهای قشنگی که توی ذهن شون دارن

و باور دارن قراره یه روزی بهش برسن

ایناست که دلو به درد میاره

یا مثلا

یه دلخوشی های کوچیکی دارن که که اونقدر کوچیک و دم دسته که آدم باورش نمیشه

اینا می تونه برای یه نفر دلخوشی باشه

مثلا ...

یه صحنه ای بود که من خیلی ذوق کردم وقتی خوندمش

و بعد به خاطر ذوقم خودمو سرزنش کردم

دو تا بچه فسقلی بودن که به همراه باباشون رفته بودن سوپر مارکت و

باباشون هم برای ناهارشون به جای اینکه ساندویچ بخره فقط نون خالی خرید

چون بودجه ش در همون حد بود.

بخشی از فیلم

حالا این وسط این دو تا بچه تو نخ دو آبنبات چوبی رفته بودن و لب و لوچه شون حسابی آب افتاده بود

ولی صداشون در نمیومدا. فقط خط نگاهشونو که دنبال می کردی میخ شده بود روی آبنباتا

پدره هم خب طبیعتا دوست داشت در حد توانش لبخند رو روی لب بچه هاش بیاره

و خلاصه به هر ترتیبی بود این دو تا بچه به آبنبات هاشون رسیدن

و منم یه نفس راحت کشیدم که آخیش بالاخره به خواسته شون رسیدن

ولی همون لحظه ای که به خاطر این موضوع خوشحال بودم یهو ازذوق خودم جا خوردم

که خدایا مگه یه آبنبات چوبی چیه که یه بچه باید به خاطرش اینقدر خوخوری کنه و برای داشتنش اینقدر ذوق کنه

یعنی کتابش اینطوری تاثیر میذاره ها. نمیاد روضه خونی نمی کنه

فقط... روزمرگی های... یک خانواده ی کم درامد رو شنون میده

و تاثیری که بحران اقتصادی آمریکا روی سبک زندگی شون گذاشته

کتاب 614 صفحه ست و ریتم خوبی داره که باعث میشه از خوندنش لذت ببرید و مشتاق ادامه ی داستان باشید.

متیاز این کتاب توی گودریدز 3.98 یعنی تقریبا 4 از 5 هست

که خب حدس می زنم دلیل این امتیاز این بوده که خیلیا تحمل این سطح از واقع گرایی رو تو این کتاب نداشتن

ولی اگه خودم بخوام به این کتاب امتیاز بدم به نظرم حق این کتاب حتی خیلی بیشتر از پنجه

چون چشم و گوش مون رو روی حقیقت دنیا و نظام سرمایه داری باز می کنه

ین کتابی که من خوندم مال انتشارات نگاه هست

فونتش و وزنش خیلی خوب بودن ولی متاسفانه از ترجمه ش

که آقای اقای عبدالحسین شریفیان ترجمه ش کرده خیلی راضی نبودم

ولی دوستام که این کتابو با ترجمه رضا اسکندری از انتشارات مجید خوندن

میگن که ترجمش خیلی خوب بوده. دیگه حالا تصمیم با خودتون

آها فقط یه نکته ای رو تا یادم نرفته بگم

انتشارات نگاه یعنی همین کتابی که من دارم

این متن پشت کتاب رو نخونید

چون اومده نقطه ی اوج داستان رو لو داده. یعنی نقطه اوج داستان همون سه خط آخر کتابه که

اونقدر احساسیه که اصلا مو به تن آدم سیخ می کنه

و این انتشارات اومده این پشت دقیقا همون بخش رو لو داده.

اگه تا این لحظه ویدیوی من رو دوست داشتید

لطفا این پست رو لایک کنید تا به بیشتر دیده شدنش کمک کنید

و اینکه میخواستم همینجا بدونید که من هر هفته کتاب های مختلف با ژانرهای مختلف تو این صفحه معرفی می کنم

و تلاش می کنم کامل ترین معرفی رو در اختیارتون بذارم

پس اگه می خواید همچنان بدون خستگی به کارم ادامه بدم

طفا با سابسکرایب و فالو و و کامنت و هر چی که دم دست تونه

از من حمایت کنید

خب بچه ها در ادامه می خوام شخصیت های اصلی کتاب رو معرفی کنم و یه خورده بیشتر راجع به داستانش بگم

و همونطور که در جریان هستید به هیچ عنوان پایان داستان رو لو نمیدم. ولی خب طبیعتا تا حدودی براتون قضیه روشن میشه

پس اگه دوست ندارید این اتفاق بیفته بهتره که از همین لحظه ویدیو رو متوقف کنید

خب... ماجراهای این کتاب مربوط به سال 1930 میلادیه. یعنی همون روزهایی که آمریکا دچار یک بحران اقتصادی خیلی شدید شده بود.

و ما داستان خانواده ای رو می خونیم که از بس از بانک وام گرفته بودن و نتونسته بودن بازپرداختش کنن

بانک هم خونه ها و زمین هاشونو ازشون گرفته بود و اینها فقط به عنوان مستاجر... روی زمین های خودشون کار می کردن

و از یه جایی به بعد که کشاورزی با تراکتور مد شد، بانک دیگه نیازی به این مستاجر ها نداشت و بنا براین

این خونواده... از زمین های آبا و اجدادی شون بیرون انداخته شدن

زمینی که هم خودشون هم پدران شون هم پدر بزرگ هاشون همونجا به دنیا اومده بودن و زندگی کرده بودن

بخش هایی از فیلم

و خلاصه مجبور بودن که دنبال یک کار و سر پناه دیگه بگردن. در حالی که هیچ کاری جز کشاورزی بلد نبودن

و جز خونه خودشون هیچوقت جای دیگه ای زندگی نکرده بودن

و خلاصه با سبک زندگی شهر نشینی به هیچ عنوان آشنایی نداشتن

و توی همین دنبال کار گشتن ها یه تبلیغی می بینن مربوط به شهر کالیفرنیا که نیاز شدید به کارگر داشتن

بنابراین خونواده تصمیم به مهاجرت از شهر خودشون یعنی اکلاهما به کالیفرنیا می گیرن

که مسیر خیلی طولانی ایه برای سفر با ماشین. اونم کامیون

که خب به هر حال باید وسایل زندگی شونو با خودشون می بردن و کل اعضای خونواده هم باید تو همون کامیون می بودن

و طبیعتا برای خانواده ای که توش افراد سن بالا دارن مثل پدر بزرگ و مادر بزرگ. کودک دارن و همینطور زن باردار خیلی سخته تحمل این شرایط

ولی با این وجود این خانواده... خطرات و ریسک های مهاجرت رو به جون می خرن و می زنن به دل جاده

و در واقع این کتاب از لحظه ای که خانواده تصمیم به مهاجرت می گیرن و اون مسیری که تا رسیدن به مقصد طی می کنن

و نتیجه ای که در نهایت بهش می رسن رو لحظه به لحظه برامون توصیف می کنه

و در ادامه می بینیم که نه تنها خانواده ی «جود»، این خونواده که در موردش حرف زدم فامیلشون جود هست

نه تنها خانواده ی جود این تصمیم رو برای ادامه ی زندگی شون گرفتن

که از سرتا سر آمریکا خاواده های زیادی دارن هجوم می برن به کالیفرنیا به امید پیدا کردن کار و داشتن سر پناه

و خب همونطور که خودتون در جریانید وقتی برای یه کاری عرضه کم باشه و تقاضا زیاد، چه بلایی سر متقاضی ها و دستمزد هاشون میاد

یه موردی که تو این کتاب خیلی غم داشت، و مشابهش رو توی کشور خودمون هم دیدیم

اون نگاهی بود که شهر نشین ها به این مهاجرا داشتن. نگاهی که انگار خودشون انسان هستن و احساس دارن و نیاز به آسایش و سر پناه

ولی مهاجرا انگار موجود های ناشناخته ی بی احساسی هستن که نه نیاز به احترام دارن نه نیاز به بهداشت نه لازمه حقوق مدنی شون رعایت بشه

و هیچی دقیقا همون برخوردی که تو کلان شهرهای ایران با مهاجرهای افغان میشه

کار سنگین دستمزدها پایین حقوق شهروندی صفر و تازه حق طلب هم همیشه داریم که اومدن جای کاگرهای ایرانی رو تنگ کردن

ولی اگه این کتابو بخونید... متوجه می شید که

اگه یک درصد اگه یک درصد این مهاجرا احتمال میدادن که تو کشور خودشون قراره رنگ آرامش رو ببینن

به هیچ عنوان پاشونو تو کشوری نمیذاشتن که قراره اینقدر از سمت مردمش آزار و اذیت ببینن

خب بیشتر از این توضیح نمیدم راجع به داستان کتاب

میشه گفت بهترین کتابی بود که تا حالا خوندم

حرف های خیلی خوبی برای گفتن داشت و خوندنش رو به همه اونایی که دنبال یک شاهکار می گردن پیشنهاد می کنم

خب مرسی که تا این لحظه ویدیو رو نگاه کردین

اگه این کتابو خوندین نظرتونو لطفا برام بنویسید و

اگه کتاب خاصی مد نظرتونه که دوست دارید معرفیش کنم لطفا توی کامنت ها بهم بگید. خدانگهدار

خوشه های خشم | The Grapes of Wrath salkım|-ler|öfke|||| the|plural marker|grapes|The|Grapes|of|Wrath غضب|عنب|غضب|العنب|الغضب||غضب Wutausbrüche Die Früchte des Zorns Grappes de colère Les raisins de la colère Clusters van woede De druiven der gramschap Кластеры гнева Гроздья гнева Kluster av ilska | Vredens druvor Öfke Üzümleri | The Grapes of Wrath The Grapes of Wrath

نمی دونم شمام در جریان هستید یا نه değil|biliyorum|siz de|içinde|akış|var|ya|hayır not|I know|you too|in|flow|you are|or|not |أعرف|شمام||الأمر|هستون|أم| Je ne sais pas si tu es dans l'actualité ou pas Bilmiyorum siz de haberdar mısınız? I don't know if you are aware or not

ولی قدیما که بحث فیلترینگ و اینا نبود ama|||tartışma||ve|bunlar| but|in the old days|when|discussion|filtering|and|these things|was not لكن|قديما|عندما|نقاش|التصفية||هذه الأمور|كان Ama eskiden filtreleme ve benzeri şeyler yoktu. But back in the day when there was no talk of filtering and such

از داشتن یه چیزی محروم کنن -den|sahip olma|bir||mahrum|kalsınlar from|having|a|something|deprived|they make Bir şeyden mahrum bırakmak. Deprive someone of having something.

اون چیز رو حرام اعلام می کردن. o||-i||ilan|-iyor|yapmak that|thing|it|forbidden|declared|they|they do O şeyi haram ilan ediyorlardı. They would declare that thing forbidden.

یعنی به صرفه ترین و آسون ترین راه حرام اعلام کردنش بود. |-e|tasarruf|en||kolay|en|||ilan|| that is|to|economical|most|and|easy|easiest|way|forbidden|declaring|it| Yani en kârlı ve en kolay yolunu haram ilan etmekti. I mean, the most economical and easiest way was to declare it forbidden.

که نظام سرمایه داری رو حسابی به وحشت انداخت ki|sistem|sermaye|sahip||||| that|system|||it|seriously|to|fear|caused Ki kapitalist sistemi ciddi şekilde korkuttu. It seriously frightened the capitalist system.

و اونام راهی جز این پیدا نکردن که اولا چاپ کتاب رو ممنوع کنن ve|onlar da|yol||||||ilk olarak|basım|kitap|-i|yasak| and|they also|way|other than|this|found|did not|that|first|printing|book|it|banned|to do Ve onlar da ilk olarak kitabın basımını yasaklamaktan başka bir yol bulamadılar. And they found no other way but to first ban the publication of the book.

و خونونش حرامه. ve|kanı|haram and|reading it|is forbidden Ve okunmasının haram olduğunu. and its reading is forbidden.

بدون اینکه حتی یک صفحه از این کتاب بخونن چون به هر حال حرام بود دیگه -meden|-dığı||||-den|bu|kitap|okumaları||-e|her|hal|haram|-dı|artık without|that|even|one|page|of|this|book|they read|because|to|every|case|forbidden|was|anymore Bu kitabın bir sayfasını bile okumadan, sonuçta haramdı. Without even reading a single page of this book because it was forbidden anyway.

ریختن توی کتابخونه ها و همه ی نسخه های این کتابو آتیش زدن |içine||-ler||||kopya|-lar|bu||| they poured|into|libraries|plural marker|and|all|of|copies|plural marker|this|book|fire|they set Kütüphanelere döküldüler ve bu kitabın tüm nüshalarını yaktılar. They poured into the libraries and burned all the copies of this book.

این کتاب هم برنده جایزه پولیتزر شده هم نویسنده ش سال 1962 برنده ی جایزه نوبل شد bu|||kazanan|ödül|Pulitzer|oldu||yazar|-ı||kazanan|-ı||Nobel|oldu this|book|also|winner|prize|Pulitzer|has become|also|author|his|year|winner|of|prize|Nobel|became Bu kitap hem Pulitzer Ödülü'nü kazandı hem de yazarı 1962'de Nobel Ödülü'nü aldı. This book won the Pulitzer Prize and its author won the Nobel Prize in 1962.

و خیلی ها معتقدن به خاطر خوشه های خشمش بود که تونست همچین جایزه ای بگیره ve|çok|lar|inanıyorlar|-e|sebep|demet|-ler|öfkesi|dı|ki|başardı|böyle|ödül|-i|alması and|very|plural marker|they believe|to|because of|cluster||his anger|it was|that|he was able|such|prize|a|to get Ve birçok kişi, öfke patlamaları sayesinde böyle bir ödül almayı başardığını düşünüyor. And many believe it was because of his clusters of anger that he was able to receive such an award.

ژانر کتاب اجتماعی سیاسی و میشه گفت تاریخیه و tür|kitap|sosyal|siyasi|ve|denilebilir|söylenebilir|tarihsel| genre|book|social|political|and|it can be said|to say|historical|and Social-political genre|||||||| Kitabın türü sosyal-politik ve tarihsel olarak tanımlanabilir. The genre of the book is social-political and can be said to be historical.

ماشین های صنعتی که به جای نیروی انسانی مورد استفاده قرار می گیرن makine|ler|sanayi|ki|e|yerine|güç|insan|kullanılan|kullanma|konuluyor|ı|alıyorlar machines|plural marker|industrial|that|instead of|place|force|human|used|use|placed|| İnsan gücü yerine kullanılan endüstriyel makineler Industrial machines that are used instead of human labor

بخش هایی از فیل bölüm|-ler|-den|fil parts|of|from|elephant Filin bölümleri Parts of the elephant

اینه که نویسنده وقتی این کتابو می نوشته خودش هم از قشر پایین جامعه بوده bu|ki|yazar|-dığı zaman||||||||||| this is|that|author|when|this|book|was|written|himself|also|from|class|lower|society|has been yazarın bu kitabı yazarken kendisinin de toplumun alt kesiminden olmasıdır. is that the author, while writing this book, was also from the lower class of society.

و بنابراین تصویرسازی ها و شخصیت پردازی ها خ یلی خیلی ملموس به نظر میان ve|bu nedenle|tasvir|lar|ve|karakter|karakterizasyon|lar|çok|çok||somut|e|görüş|geliyor and|therefore|||and|character|||very|very|very|tangible|to|seems|they come Ve bu nedenle, görselleştirmeler ve karakter tasvirleri çok çok somut görünüyor. And therefore, the illustrations and characterizations seem very, very tangible.

اصن سطح واقع گرایی تو این رمان خیلی بالاست. دنیا رو همونجوری نشون میده که واقعا هست hiç|seviye|gerçek|çilik|bu|bu|roman|çok||dünya|onu||gösteriyor|veriyor|ki|gerçekten|var totally|level|||in|this|novel|very|is high|world|it|just the way|||that|really|is Bu romandaki gerçekçilik seviyesi gerçekten çok yüksek. The level of realism in this novel is very high. It shows the world exactly as it is.

نه اون جوری که خودش می خواد باشه hayır|o|şekilde|ki|kendisi|-iyor|istiyor|olsun not|that|way|that|it wants|||to be Dünyayı olduğu gibi gösteriyor. Not the way it wants it to be.

و اصلا هم افراط و تفریط توش وجود نداره ها ve|hiç|bile|||||varlık|yok|lar and|at all|also|excess|and|deficiency|in it|existence|it doesn't have|emphasis Kendisi istediği gibi değil. And there is absolutely no exaggeration or extremism in it.

سرشار از غم و آه و ناله و بدبختیه. dolu|ile|üzüntü|ve|inleme|ve|feryat|ve|sefalet full|of|sorrow|and|sigh|and|wailing|and|misery dolup taşan hüzün, inleme ve sefaletle. is full of sorrow, sighs, wails, and misery.

نه اتفاقا برعکس آدمای این کتاب با اینکه توی فقر و بدبختی دارن زندگی می کنن hayır|aksine|tersine|insanların||||-dığı|||||||| no|actually|on the contrary|the people|this|book|with|that|in|poverty|and|misery|they are|life|| Hayır, aksine bu kitabın insanları yoksulluk ve sefalet içinde yaşıyor olsalar da On the contrary, the people in this book, even though they live in poverty and misery,

تو ذهن شون پر از آرزوهای بزرگه و دنیا رو جای قشنگی واسه زندگی می بینن in|mind|their|full|of|wishes|big|and|world|as|place|beautiful|for|living|| zihinlerinde büyük hayallerle dolu ve dünyayı yaşamak için güzel bir yer olarak görüyorlar. have their minds filled with great dreams and see the world as a beautiful place to live.

یا مثلا ya|örneğin or|for example Ya da mesela Or for example,

یه دلخوشی های کوچیکی دارن که که اونقدر کوچیک و دم دسته که آدم باورش نمیشه bir|sevinç|-ler|küçük|sahipler|ki|ki|||||||insan|inanması|imkansız a|happiness|plural marker|small|they have|that|that|so|small|and|close|at hand|that|person|belief|it is not possible O kadar küçük ve sıradan küçük mutlulukları var ki, insan inanamıyor. they have small joys that are so small and trivial that one can't believe it.

مثلا ... mesela for example Mesela ... For example ...

باباشون هم برای ناهارشون به جای اینکه ساندویچ بخره فقط نون خالی خرید babaları|de|için||için|yerine|-dığı için||||ekmek|boş|aldı their dad|also|for|their lunch|to|instead of|that|sandwich|he buys|only|bread|plain|he bought Babaları da onlara öğle yemeği için sandviç almak yerine sadece boş ekmek almıştı. their dad, instead of buying sandwiches for their lunch, only bought plain bread.

بخشی از فیلم kısım|-den| part|of|movie Filmin bir kısmı. Part of the movie.

حالا این وسط این دو تا بچه تو نخ دو آبنبات چوبی رفته بودن و لب و لوچه شون حسابی آب افتاده بود şimdi|bu|ortada|bu|iki|tane|çocuk|içinde|peşinde|iki|şeker|çubuklu|gitmiş|olmak|ve|dudak|ve|çene|onların|oldukça|su|düşmüş|idi now|this|middle|these|two|suffix for counting|child|in|after|two|candy|lollipop|gone|they were|and|lip|and|mouth|their|really|water|fallen|it was |||||||||||||||||mouth and lips||||| Şimdi bu arada bu iki çocuk iki şekerleme peşindeydi ve dudakları iyice sulanmıştı. Now in the middle of this, these two kids had their eyes on two lollipops and their mouths were watering.

ولی صداشون در نمیومدا. فقط خط نگاهشونو که دنبال می کردی میخ شده بود روی آبنباتا ama|sesleri|içinde|gelmiyordu|sadece|iz|bakışlarını|ki|peşinde|-iyor||||idi|üzerinde|şekerlere but|their voice|in||only|line||that|following|it|you did|stuck|become|it was|on|candies Ama sesleri çıkmıyordu. Sadece bakışlarını şekerlemelere odaklamışlardı. But they weren't making any noise. Only their gaze, which you could follow, was fixed on the lollipops.

پدره هم خب طبیعتا دوست داشت در حد توانش لبخند رو روی لب بچه هاش بیاره baba|de|işte|||sahipti|içinde|sınır|yeteneği|gülümseme|onu||dudak|çocuk|ları| the father|also|well|naturally|he liked|he had|in|limit|his ability|smile|on|on|lip|child|his|to bring Baba da doğal olarak elinden geldiğince çocuklarının yüzünde bir gülümseme görmek istiyordu. The father, of course, wanted to bring a smile to his children's faces as much as he could.

و خلاصه به هر ترتیبی بود این دو تا بچه به آبنبات هاشون رسیدن ve|özetle|-e|her|şekilde|idi|||||-e|şeker|ları| and|in summary|to|every|arrangement|it was|these|two|suffix for counting|child|to|candy|their|they reached Ve sonuç olarak her ne olursa olsun bu iki çocuk şekerlemelerine ulaştı. And in short, somehow these two kids reached their lollipops.

که خدایا مگه یه آبنبات چوبی چیه که یه بچه باید به خاطرش اینقدر خوخوری کنه و برای داشتنش اینقدر ذوق کنه ki|Tanrım|-mı|bir|şeker|çubuklu|ne|ki|bir||-meli|-e||bu kadar|yeme||||||sevinç| that|oh God|is it that|a|candy|lollipop|what is it|that|a|child|must|for|because of it|so much|to be excited|he/she does|and|for|having it|so much|excitement|he/she does Ya Rabbi, bir şekerleme ne ki bir çocuk bunun için bu kadar heyecanlansın ve sahip olmak için bu kadar sevinç duysun? I thought, oh God, what is a lollipop that a child should be so eager and excited to have it?

فقط... روزمرگی های... یک خانواده ی کم درامد رو شنون میده sadece|sıradanlık|-ler|bir|aile|-i|az|gelir|-i|dinliyor|veriyor just|||a|family|of|low|income|it|| Sadece... düşük gelirli bir ailenin... günlük yaşamını anlatıyor. It only... narrates the daily lives... of a low-income family.

کتاب 614 صفحه ست و ریتم خوبی داره که باعث میشه از خوندنش لذت ببرید و مشتاق ادامه ی داستان باشید. kitap|sayfa|-dir|ve|ritim||||sebep|oluyor|-den|okumasından||alıyorsunuz||hevesli||-i|hikaye|olun the book|pages|it is|and|rhythm|good|it has|that|it causes|it makes|from|reading it|pleasure|you enjoy|and|eager|continuation|of|story|you are Kitap 614 sayfa ve iyi bir ritme sahip, bu da okurken keyif almanızı ve hikayenin devamını merak etmenizi sağlıyor. The book is 614 pages long and has a good rhythm that makes you enjoy reading it and eager to continue the story.

متیاز این کتاب توی گودریدز 3.98 یعنی تقریبا 4 از 5 هست puan|bu|kitap|içinde|Goodreads||yaklaşık|-den|-dir rating|this|book|on|Goodreads|meaning|almost|out of|it is rating|||||||| Bu kitabın Goodreads'teki puanı 3.98 yani yaklaşık 5 üzerinden 4. The rating of this book on Goodreads is 3.98, which is almost 4 out of 5.

ولی اگه خودم بخوام به این کتاب امتیاز بدم به نظرم حق این کتاب حتی خیلی بیشتر از پنجه ama|eğer|kendim|istesem|-e|bu|kitap||versem|-e|fikrim|hak|bu||hatta||||beş but|if|myself|I want|to|this|book|score|I give|to|my opinion|right|this|book|even|very|more|than|fifty Ama eğer bu kitaba puan vermek istesem, bu kitabın hakkı bence çok daha fazlası. But if I were to rate this book myself, I think it deserves much more than five.

چون چشم و گوش مون رو روی حقیقت دنیا و نظام سرمایه داری باز می کنه çünkü||||||||||||||| because|eye|and|ear|our|it|on|truth|world|and|system|capital|having|open|I|it makes Çünkü gözlerimizi ve kulaklarımızı dünya gerçeği ve kapitalist sistem üzerine açıyor. Because it opens our eyes and ears to the truth of the world and the capitalist system.

ین کتابی که من خوندم مال انتشارات نگاه هست ||||||yayınevi|bakış|var this|book|that|I|I read|belonging to|publisher|Negah|is Okuduğum bu kitap, Negah Yayınları'na ait. The book I read is published by Negah Publishing.

فونتش و وزنش خیلی خوب بودن ولی متاسفانه از ترجمه ش fontu|ve|ağırlığı|çok|iyi|olmaları|ama|ne yazık ki|-den|çevirisi|onun its font|and|its weight|very|good|they were|but|unfortunately|from|translation|it Its tone|||||||||| Fontu ve ağırlığı çok iyiydi ama maalesef çevirisinden The font and weight were very good, but unfortunately I was not satisfied with the translation.

میگن که ترجمش خیلی خوب بوده. دیگه حالا تصمیم با خودتون diyorlar|ki|çevirisi|||olmuş|artık|şimdi|karar|ile|kendiniz they say|that|its translation|very|good|it has been|now|now|decision|with|yourselves diyorlar ki çevirisi çok iyiymiş. Artık karar sizin So now the decision is up to you.

چون اومده نقطه ی اوج داستان رو لو داده. یعنی نقطه اوج داستان همون سه خط آخر کتابه که çünkü|gelmiş|nokta|-in|zirve|hikaye|onu|ifşa|vermiş|yani|nokta|zirve|hikaye|aynı|||son|| because|it has come|point|of|climax|story|it|reveal|given|that means|point|climax|story|that same|three|lines|last|it is| Çünkü hikayenin doruk noktasını ifşa etmiş. Yani hikayenin doruk noktası, kitabın sonundaki o üç satır. Because it reveals the climax of the story. The climax of the story is the last three lines of the book.

اونقدر احساسیه که اصلا مو به تن آدم سیخ می کنه o kadar|duygusal||hiç|kıl|üzerine|beden|insan|diken|yapıyor|yapıyor so|emotional|that|really|hair|on|body|person|standing|auxiliary verb|makes O kadar duygusal ki, insanın tüylerini diken diken ediyor. It's so emotional that it literally makes the hair stand on end.

اگه تا این لحظه ویدیوی من رو دوست داشتید eğer|kadar||||benim|onu|sevdi| if|until|this|moment|video|my|it|liked|you have Eğer bu ana kadar videomu beğendiyseniz If you have liked my video up to this point,

لطفا این پست رو لایک کنید تا به بیشتر دیده شدنش کمک کنید |||onu||||||||| please|this|post|it|like|do|so that|to|more|seen|its becoming|help|do lütfen bu gönderiyi beğenin, böylece daha fazla görünmesine yardımcı olun. please like this post to help it get seen more.

و اینکه میخواستم همینجا بدونید که من هر هفته کتاب های مختلف با ژانرهای مختلف تو این صفحه معرفی می کنم ve|-diğini|istedim|burada|bilmenizi|ki|ben|her|hafta|kitap|-lar|farklı|ile|türler|farklı|bu|bu|sayfa|tanıtım|-iyorum|yapıyorum and|that|I wanted|right here|you know|that|I|every|week|book|plural marker|different|with|genres|different|in|this|page|introduction|| Ve burada bilmenizi istiyorum ki her hafta bu sayfada farklı türlerde kitaplar tanıtıyorum. And I wanted you to know right here that I introduce different books with various genres on this page every week.

و تلاش می کنم کامل ترین معرفی رو در اختیارتون بذارم ve|çaba|-iyorum|yapıyorum|tam|en|tanıtım|-i|-de|sizin|bırakayım and|effort|I|I do|||introduction|it|in|your disposal|I put Ve en kapsamlı tanıtımı sizlere sunmaya çalışıyorum. And I try to provide you with the most complete introduction.

طفا با سابسکرایب و فالو و و کامنت و هر چی که دم دست تونه lütfen|ile|abone olma|ve|takip etme|ve|ve|||her|şey|ki|el|altında|var please|with|subscribe|and|follow|and|and|comment|and|any|thing|that|at hand|hand|you have lütfen abone olun, takip edin, yorum yapın ve elinizde ne varsa. please subscribe, follow, comment, and do whatever you can.

خب بچه ها در ادامه می خوام شخصیت های اصلی کتاب رو معرفی کنم و یه خورده بیشتر راجع به داستانش بگم peki|çocuk|lar|-de|devam|-iyorum|istiyorum|karakter|ler|ana|kitap|onu|tanıtma|yapacağım|ve|bir|biraz|daha|hakkında|-e|hikayesi|söyleyeceğim well|||in|continuation|I|want|character|plural marker|main|book|it|introduce|I do|and|a|little|more|about|to|its story|I say Tamam çocuklar, şimdi kitabın ana karakterlerini tanıtmak istiyorum ve hikayesi hakkında biraz daha bilgi vermek istiyorum Well guys, next I want to introduce the main characters of the book and talk a little more about the story.

و همونطور که در جریان هستید به هیچ عنوان پایان داستان رو لو نمیدم. ولی خب طبیعتا تا حدودی براتون قضیه روشن میشه ve|aynı şekilde|ki|-de|akış|-siniz|-e|hiç|şekilde|son|hikaye|onu|ifşa|etmiyorum|ama|peki|doğal olarak|kadar|yaklaşık||durum|net|olacak and|just as|that|in|flow|you are|to|no|title|end|story|it|reveal|I don't|but|well|naturally|until|to some extent|for you|matter|clear|it becomes Ve bildiğiniz gibi, hikayenin sonunu asla açıklamayacağım. Ama doğal olarak, bir noktada sizin için durum netleşecek And as you know, I will not reveal the ending of the story at all. But naturally, the situation will become somewhat clear to you.

پس اگه دوست ندارید این اتفاق بیفته بهتره که از همین لحظه ویدیو رو متوقف کنید o yüzden||||||||||||||| so|if|friend|you don't like|this|event|it happens|it's better|that|from|this|moment|video|it|stop|you do Yani eğer bunun olmasını istemiyorsanız, bu andan itibaren videoyu durdurmanız daha iyi olur So if you don't want this to happen, it's better to stop the video right now.

خب... ماجراهای این کتاب مربوط به سال 1930 میلادیه. یعنی همون روزهایی که آمریکا دچار یک بحران اقتصادی خیلی شدید شده بود. peki|hikayeleri|bu|kitap|ilgili|-e|yıl|yılıdır|yani|o||ki|||||||şiddetli|| well|the stories|this|book|related|to|year|it is AD|that is|those|days|that|America|afflicted|a|crisis|economic|very|severe|become|was Peki... Bu kitabın hikayeleri 1930 yılına ait. Yani Amerika'nın çok ciddi bir ekonomik kriz yaşadığı günler. Well... the events of this book are related to the year 1930. That is, during the days when America was experiencing a very severe economic crisis.

این خونواده... از زمین های آبا و اجدادی شون بیرون انداخته شدن bu|aile|-den|toprak|-ler|atalar|ve|soy|onların|dışarı|atılmış|olmak this|family|from|||ancestral|and|hereditary|their|out|thrown|became Bu aile... atalarının topraklarından dışlanmış. This family... was thrown out of their ancestral lands.

زمینی که هم خودشون هم پدران شون هم پدر بزرگ هاشون همونجا به دنیا اومده بودن و زندگی کرده بودن toprak|ki||kendileri|||onların||||||-e|dünya||olmak|ve|yaşam|yapmak|olmak land|that|both|themselves|and|fathers|their|and|grandfather||their|right there|to|world|came|they had been|and|life|lived|they had been O toprak, hem onların hem babalarının hem de dedelerinin doğduğu ve yaşadığı yerdi. The land where they, their fathers, and their grandfathers were born and lived.

بخش هایی از فیلم ||-den| part|plural suffix|of|film Filmin bazı bölümleri. Parts of the film.

و خلاصه مجبور بودن که دنبال یک کار و سر پناه دیگه بگردن. در حالی که هیچ کاری جز کشاورزی بلد نبودن ||zorunda|olmak|||||||||||||||||| and|in summary|forced|they were|to|in search of|a|job|and|shelter|refuge|another|they had to look|in|while|that|no|work|except|farming|knew|they were not Ve özetle başka bir iş ve sığınak aramak zorunda kaldılar. Oysa tarım dışında hiçbir şey bilmiyorlardı. And in short, they had to look for another job and shelter, while they knew nothing but farming.

بنابراین خونواده تصمیم به مهاجرت از شهر خودشون یعنی اکلاهما به کالیفرنیا می گیرن bu nedenle|aile|karar|-e|göç|-den||kendileri|yani|Oklahoma|-e|Kaliforniya|-iyor|almak therefore|family|decision|to|immigrating|from|city|their own|meaning|Oklahoma|to|California|auxiliary verb|they make Bu nedenle aile, kendi şehirleri olan Oklahoma'dan Kaliforniya'ya göç etmeye karar veriyor. Therefore, the family decides to immigrate from their city, Oklahoma, to California.

و طبیعتا برای خانواده ای که توش افراد سن بالا دارن مثل پدر بزرگ و مادر بزرگ. کودک دارن و همینطور زن باردار خیلی سخته تحمل این شرایط ve|doğal olarak|için|aile|-ki|ki|içinde|insanlar|yaş|ileri|sahip|gibi|baba|dede|ve|anne|nine|çocuk|sahip|ve|ayrıca|kadın|hamile||zor|katlanmak|bu|koşullar and|naturally|for|family|that|that|in which|people|age|old|have|like|father|grandfather|and|grandmother||child|have|and|also|wife|pregnant|very|hard|to endure|this|conditions Ve doğal olarak, içinde yaşlı bireyler, büyükbaba ve büyükannenin olduğu, çocukların bulunduğu ve ayrıca hamile bir kadının olduğu bir aile için bu koşullara katlanmak çok zor. Naturally, for a family that has elderly members like grandparents, children, and also a pregnant woman, it's very hard to endure these conditions.

ولی با این وجود این خانواده... خطرات و ریسک های مهاجرت رو به جون می خرن و می زنن به دل جاده ama|ile|bu|varlık|bu|aile|tehlikeler|ve|risk|-ler|göç|-i|-e|can|-iyor|yüklenmek|ve|-iyor||-e|yürek|yol but|with|this|existence|this|family|dangers|and|risks|plural marker|immigration|it|to|life|auxiliary verb|they bear|and|auxiliary verb|they hit|to|heart|road Ama buna rağmen bu aile... göçün tehlikelerini ve risklerini göze alıyor ve yola çıkıyor. But despite this, this family... takes on the dangers and risks of migration and hits the road.

و در واقع این کتاب از لحظه ای که خانواده تصمیم به مهاجرت می گیرن و اون مسیری که تا رسیدن به مقصد طی می کنن ve|içinde|gerçek|bu|kitap|-den|an|ki|-dığı|aile|karar|-e||-iyor|alıyorlar||o|yol|-dığı|-e kadar|varmak|-e|hedef|geçmek|-iyor|ediyorlar and|in|fact|this|book|from|moment|that|that|family|decision|to|immigration|auxiliary verb|they take|and|that|path|that|until|they reach|to|destination|they travel|auxiliary verb|they do Ve aslında bu kitap, ailenin göç etmeye karar verdiği andan itibaren, varış noktasına ulaşana kadar geçirdikleri süreci anlatıyor. And in fact, this book describes the moment when the family decides to immigrate and the path they take until they reach their destination.

و در ادامه می بینیم که نه تنها خانواده ی «جود»، این خونواده که در موردش حرف زدم فامیلشون جود هست ve|içinde|devam|-iyor|görüyoruz|ki|hayır||aile|-in|Jud||aile|-dığı|içinde|hakkında|söz|söyledim||| and|in|continuation|auxiliary verb|we see|that|not|only|family|of|Jood|this|family|that|in||word|I said|their last name|Jood| Ve devamında görüyoruz ki sadece "Jood" ailesi, bahsettiğim bu ailenin soyadı Jood. And then we see that not only the "Jood" family, the family I mentioned whose last name is Jood,

نه تنها خانواده ی جود این تصمیم رو برای ادامه ی زندگی شون گرفتن hayır||aile|-in||||-i|||||| not|only|family|of|Jood|this|decision|it|for|continuation|of|life|their|they took Sadece Jood ailesi bu kararı hayatlarına devam etmek için almış. but also the Jood family made this decision for their continued life.

که از سرتا سر آمریکا خاواده های زیادی دارن هجوم می برن به کالیفرنیا به امید پیدا کردن کار و داشتن سر پناه ki|-den|baştan|baş|Amerika|aileler|-ler|çok|sahipler|akın|-iyor|gidiyorlar|-e|Kaliforniya|-e|umut|bulma|yapmak|iş|ve|sahip olma|baş|barınak that|from|all|over|America|||many|they have|influx|to|they go|to|California|in|hope|||work|and|to have|shelter|refuge Amerika'nın dört bir yanından birçok aile, iş bulma ve barınma umuduyla Kaliforniya'ya akın ediyor. Many families from all over America are flocking to California in hopes of finding work and having shelter.

و خب همونطور که خودتون در جریانید وقتی برای یه کاری عرضه کم باشه و تقاضا زیاد، چه بلایی سر متقاضی ها و دستمزد هاشون میاد ve|iyi|aynı şekilde|ki|kendiniz|-de|aklınızda|zaman|için|bir|iş|arz|az|olursa|ve|talep|çok|ne|bela|üzerine|başvuran|-lar|ve|maaş|onların|geliyor and|well|just as|that|yourselves|in|you are aware|when|for|a|job|supply|low|it is|and|demand|high|what|disaster|on|||and|wages|their|it comes Ve bildiğiniz gibi, bir iş için arz az olduğunda ve talep fazla olduğunda, talipler ve maaşları üzerinde ne gibi etkiler oluyor. And as you know, when there is low supply for a job and high demand, what happens to the applicants and their wages?

یه موردی که تو این کتاب خیلی غم داشت، و مشابهش رو توی کشور خودمون هم دیدیم bir|durum|ki|-da|bu|kitap|çok|üzüntü|vardı|ve|benzeri|-i|-de|ülke|kendi|de|gördük a|case|that|in|this|book|very|sad|it had|and|similar|it|in|country|our|also|we saw Bu kitapta çok üzücü bir durum vardı ve benzerini kendi ülkemizde de gördük. One aspect that was very sad in this book, and we have seen a similar situation in our own country.

اون نگاهی بود که شهر نشین ها به این مهاجرا داشتن. نگاهی که انگار خودشون انسان هستن و احساس دارن و نیاز به آسایش و سر پناه o|bakış|dı|ki|şehir|sakin|-ler|-e|bu|göçmenler|sahip olma|bakış|ki|sanki||insan|varlar|ve|his||ve|||||baş|barınak that|perspective|it was|that|city|||towards|these|immigrants|they had|perspective|that|as if|themselves|human|they are|and|feelings|they have|and|need|for|comfort|and|shelter|refuge O, şehirli insanların bu göçmenlere bakış açısıydı. Sanki kendileri insan değilmiş gibi, duyguları yokmuş gibi ve rahatlık ile barınma ihtiyaçları yokmuş gibi. It was the perspective that city dwellers had towards these migrants. A perspective that seems to suggest they themselves are human, have feelings, and need comfort and shelter.

ولی اگه این کتابو بخونید... متوجه می شید که but|if|this|book|you read|understand||| Ama bu kitabı okursanız... Anlayacaksınız ki But if you read this book... you will understand that.

اگه یک درصد اگه یک درصد این مهاجرا احتمال میدادن که تو کشور خودشون قراره رنگ آرامش رو ببینن eğer|bir|yüzde|eğer|bir|yüzde|bu|göçmenler|ihtimal|veriyorlardı|ki|içinde|ülke|kendi|-ecek||huzur|-i|görecekler if|one|percent||||these|immigrants|chance|they would give|that|in|country|their own|going to|color|peace|the|they would see Eğer bu göçmenlerin bir yüzde bir ihtimalle kendi ülkelerinde huzur göreceklerini düşünselerdi If even one percent of these immigrants thought that they would see the color of peace in their own country,

به هیچ عنوان پاشونو تو کشوری نمیذاشتن که قراره اینقدر از سمت مردمش آزار و اذیت ببینن -e|hiç|şekilde|ayaklarını|içinde|||ki|-ecek|||taraf||eziyet|ve|rahatsızlık|görecekler to|no|title|their foot|in|country|they wouldn't put|that|going to|this much|from|side|its people|harm|and|harassment|they would see Kesinlikle ayaklarını bu kadar insanlarından eziyet görecekleri bir ülkeye koymazlardı they would never set foot in a country where they are going to face so much harassment from its people.

حرف های خیلی خوبی برای گفتن داشت و خوندنش رو به همه اونایی که دنبال یک شاهکار می گردن پیشنهاد می کنم söz|lar|||||||||||||||||||| words|very|good|good|for|saying|he had|and|reading it|it|to|all|those|that|looking for|a|masterpiece|I|searching|I suggest|I|I do Söyleyecek çok güzel sözleri vardı ve onu bir şaheser arayan herkese öneriyorum. He had very good things to say, and I recommend reading it to everyone who is looking for a masterpiece.

PAR_TRANS:gpt-4o-mini=4.49 PAR_CWT:AvJ9dfk5=15.3 PAR_TRANS:gpt-4o-mini=4.19 PAR_CWT:B7ebVoGS=9.55 tr:AvJ9dfk5 en:B7ebVoGS openai.2025-02-07 ai_request(all=66 err=0.00%) translation(all=132 err=0.00%) cwt(all=1767 err=3.17%)