Was sind Parallelrealitäten? (Alles existiert bereits & es gibt nur das JETZT)
چه|هستند|واقعیت های موازی|همه چیز|وجود دارد|قبلاً|آن|وجود دارد|فقط|آن|حال
What are parallel realities? (Everything already exists & there is only the NOW)
O que são realidades paralelas? (Tudo já existe e só existe o AGORA)
واقعیتهای موازی چیستند؟ (همه چیز قبلاً وجود دارد و فقط اکنون وجود دارد)
Hi, hier ist Andreas
سلام|اینجا|است|آندریاس
سلام، اینجا آندریاس است
Wie im vorherigen Video schon angedeutet, geht es in diesem Video um das Thema Parallelrealitäten
چگونه|در|قبلی|ویدیو|قبلاً|اشاره شده|می رود|آن|در|این|ویدیو|درباره|آن|موضوع|واقعیت های موازی
همانطور که در ویدیوی قبلی اشاره شد، این ویدیو درباره موضوع واقعیتهای موازی است
und wie du mit diesem Konzept dein Traumleben manifestieren kannst.
و|چگونه|تو|با|این|مفهوم|زندگی|رویایی|تجلی|می توانی
و اینکه چگونه میتوانی با این مفهوم زندگی رویاییات را تجلی کنی.
Durch diese Anschauung, kannst du auf ganz besondere Werkzeuge zugreifen und dadurch
از|این|دیدگاه|می توانی|تو|به|کاملاً|خاص|ابزارها|دسترسی پیدا کنی|و|به این ترتیب
با این دیدگاه، میتوانی به ابزارهای خاصی دسترسی پیدا کنی و بدین ترتیب
gezielter dein Leben in die Richtung lenken, die du auch wirklich willst.
هدفمندتر|زندگی|زندگی|به|آن|سمت|هدایت کردن|آن|تو|همچنین|واقعاً|میخواهی
زندگیات را به سمتی که واقعاً میخواهی هدایت کنی.
Dieses Thema besteht auch 3 teilen.
این|موضوع|شامل|همچنین|بخش
این موضوع همچنین شامل ۳ بخش است.
Im ersten Teil erkläre ich dir das Konzept der Parallelrealitäten, ich bitte dich auch
در|اول|بخش|توضیح می دهم|من|به تو|آن|مفهوم|از|واقعیت های موازی|من|خواهش می کنم|تو|هم
در بخش اول، مفهوم واقعیتهای موازی را برایت توضیح میدهم و از تو میخواهم که
sehr gut aufzupassen, es ist etwas was sich im ersten Moment vielleicht weit hergeholt
بسیار|خوب|توجه کردن|آن|است|چیزی|که|خود|در|اول|لحظه|شاید|دور|به دست آمده
بسیار خوب توجه کنید، این چیزی است که در ابتدا شاید دور از ذهن به نظر برسد.
anhört, aber wenn du dich dem öffnest, kann dieses Verständnis soviel für dich tun.
به نظر میرسد|اما|وقتی|تو|خودت|به آن|باز میکنی|میتواند|این|درک|خیلی زیاد|برای|تو|انجام دهد
اما اگر به آن باز شوید، این درک میتواند برای شما بسیار مفید باشد.
Bitte überspringe den ersten Teil nicht, es ist nämlich sehr wichtig das du das Konzept
لطفا|نادیده بگیر|آن|اول|بخش|نه|آن|است|در واقع|بسیار|مهم|آن|||مفهوم
لطفاً بخش اول را نادیده نگیرید، زیرا بسیار مهم است که مفهوم
der Parallelrealitäten verstehst, bevor du mit der Praxis beginnst.
آن|واقعیت های موازی|میفهمی|قبل از اینکه|تو|با|آن|تمرین|شروع کنی
واقعیتهای موازی را قبل از شروع تمرین درک کنید.
Im zweiten Teil, geht es dann darum wie du dieses Konzept dann am besten in dein Leben
در|دوم|بخش|می رود|آن|سپس|درباره|چگونه|تو|این|مفهوم|سپس|در|بهترین|در|زندگی|زندگی
در بخش دوم، در مورد این است که چگونه میتوانی این مفهوم را به بهترین شکل در زندگیات ادغام کنی.
integrierst um deine Realität bewusst nach deinen Wünschen zu formen.
ادغام میکنی|تا|واقعیت|واقعیت|آگاهانه|بر اساس|خواستههایت|خواستهها|به|شکل دهی
تا واقعیت خود را به طور آگاهانه بر اساس خواستههایت شکل دهی.
Im 3ten Teil findest du eine geführte Meditation, diese sorgt dafür das dieses Wissen sich
در|سومین|بخش|پیدا میکنی|تو|یک|هدایت شده|مدیتیشن|این|باعث میشود|برای آن|که|این|دانش|خود
در بخش سوم، یک مدیتیشن هدایتشده پیدا میکنی که باعث میشود این دانش در درونت دوباره تثبیت شود.
dann in dir nochmal verankert.
سپس|در|تو|دوباره|تثبیت شده
Also legen wir los…
پس|شروع|ما|حرکت میکنیم
پس بیایید شروع کنیم…
Was sind Parallelrealitäten?
چه|هستند|واقعیت های موازی
واقعیتهای موازی چیستند؟
Ja was sind denn Parallelrealitäten?
بله|چه|هستند|پس|واقعیت های موازی
واقعیتهای موازی چه هستند؟
Nun... dies ist eine, dies ist eine , dies ist eine...
حالا|این|است|یک||||||
خب... این یکی است، این یکی است، این یکی است...
Grundlegend ist es so: Jeder Moment den du erlebst, erlebst du eine Parallelrealität.
بنیادی|است|آن|اینطور|هر|لحظه|که|تو|تجربه میکنی|تجربه میکنی|تو|یک|واقعیت موازی
اساساً اینگونه است: هر لحظهای که تجربه میکنی، یک واقعیت موازی را تجربه میکنی.
Klingt zunächst einmal verwirrend, aber ich gehe gleich nochmal genauer darauf ein.
به نظر میرسد|در ابتدا|یک بار|گیجکننده|اما|من|میروم|به زودی|دوباره|دقیقتر|به آن|وارد
در ابتدا ممکن است گیجکننده به نظر برسد، اما به زودی بیشتر در مورد آن توضیح میدهم.
Vorerst möchte ich dir etwas anderes erklären und zwar die Sache mit der Zeit.
در ابتدا|میخواهم|من|به تو|چیزی|دیگر|توضیح دهم|و|به عبارت دیگر|آن|موضوع|با|آن|زمان
در حال حاضر میخواهم چیز دیگری را برایت توضیح دهم و آن هم موضوع زمان است.
In den letzten Videos, habe ich dir ja erklärt, das du nicht wirklich dein Körper bist, sondern
در|آن|آخرین|ویدیوها|(من)|من|به تو|بله|توضیح دادم|که|تو|نه|واقعاً|بدن|جسم|هستی|بلکه
در ویدیوهای قبلی، به تو توضیح دادم که تو واقعاً بدن خود نیستی، بلکه
ein geistiges Wesen welches hier eine Physische Erfahrung macht.
یک|روحانی|موجود|که|اینجا|یک|جسمانی|تجربه|می کند
یک موجود روحانی که در اینجا یک تجربه فیزیکی را انجام میدهد.
Eine Erfahrung aus einer Perspektive des Vergessens und der scheinbaren Limitation.
یک|تجربه|از|یک|دیدگاه|از|فراموشی|و|از|ظاهری|محدودیت
یک تجربه از دیدگاهی از فراموشی و محدودیت ظاهری.
Außerdem habe ich auch erklärt, warum wir uns auf diese spezielle Erfahrung hier eingelassen
علاوه بر این|دارم|من|هم|توضیح داده|چرا|ما|خودمان|بر|این|خاص|تجربه|اینجا|وارد شده
علاوه بر این، من همچنین توضیح دادم که چرا ما به این تجربه خاص در اینجا پرداختهایم.
haben.
داشتن
.
Also warum diese Lebenserfahrung so unheimlich Wertvoll für unsere Seele ist.
پس|چرا|این|تجربه زندگی|اینقدر|فوق العاده|با ارزش|برای|ما|روح|است
پس چرا این تجربه زندگی برای روح ما اینقدر با ارزش است.
Einer der Gründe war es, weil das Bewusstsein hier die Erfahrung von Raum und Zeit machen
یکی|از|دلایل|بود|آن|زیرا|آن|آگاهی|اینجا|آن|تجربه|از|فضا|و|زمان|می کند
یکی از دلایل این بود که آگاهی در اینجا تجربه فضا و زمان را میکند.
kann, denn diese gibt es auf geistiger Ebene nicht.
می تواند|زیرا|این|وجود دارد|آن|در|ذهنی|سطح|نیست
زیرا اینها در سطح معنوی وجود ندارند.
Das Bewusstsein erlebt also wie etwas nicht sofort erscheint, sondern eben seine Zeit
آن|آگاهی|تجربه می کند|بنابراین|مانند|چیزی|نه|بلافاصله|ظاهر می شود|بلکه|در واقع|زمان|زمان
بنابراین آگاهی تجربه میکند که چگونه چیزی بلافاصله ظاهر نمیشود، بلکه زمان خود را میطلبد.
braucht.
نیاز دارد
نیاز دارد.
Also nochmal: Auf geistlicher Ebene gibt es keine Zeit/Raum.
پس|دوباره|در|معنوی|سطح|وجود دارد|آن|هیچ|زمان|مکان
پس دوباره: در سطح روحانی زمان/فضا وجود ندارد.
Die Lineare Zeit, die wir hier erleben, ist eine Illusion.
خطی|خطی|زمان|که|ما|اینجا|تجربه میکنیم|است|یک|توهم
زمان خطی که ما در اینجا تجربه میکنیم، یک توهم است.
Lass mich dir erklären was dies wirklich bedeutet...
بگذار|مرا|به تو|توضیح دهم|چه|این|واقعاً|معنی میدهد
بگذار به تو توضیح دهم که این واقعاً چه معنایی دارد...
Wenn es wirklich keine Zeit gibt, also kein danach und kein davor, dann existiert bereits
اگر|آن|واقعاً|هیچ|زمان|وجود دارد|بنابراین|هیچ|بعد|و|هیچ|قبل|سپس|وجود دارد|از قبل
اگر واقعاً هیچ زمانی وجود ندارد، یعنی نه بعد و نه قبل، پس در واقع وجود دارد
alles, und zwar im HIER und JETZT.
همه چیز|و|به طور مشخص|در|اینجا|و|اکنون
همه چیز، و آن هم در اینجا و اکنون.
Es ist wichtig das du diesen Punkt wirklich verstehst.
این|است|مهم|که|تو|این|نکته|واقعاً|میفهمی
مهم است که تو این نکته را واقعاً درک کنی.
Du hast niemals die Vergangenheit erlebt, denn als die Vergangenheit da war, war es
تو|داری|هرگز|آن|گذشته|تجربه کرده|زیرا|وقتی|آن|گذشته|آنجا|بود|بود|آن
تو هرگز گذشته را تجربه نکردهای، زیرا زمانی که گذشته وجود داشت، آن زمان بود.
JETZT.
حالا
الان.
In der Zukunft erlebst du auch nicht „Die Zukunft“ sondern das JETZT, denn wenn die
در|آینده|آینده|تجربه می کنی|تو|همچنین|نه|آن|آینده|بلکه|آن|حال|زیرا|وقتی|آن
در آینده تو نیز «آینده» را تجربه نمیکنی بلکه الان را تجربه میکنی، زیرا وقتی که
Zukunft kommt, dann wird es immer noch im JETZT erlebt.
آینده|می آید|سپس|خواهد بود|آن|همیشه|هنوز|در|حال|تجربه شده
آینده میآید، هنوز هم در الان تجربه میشود.
Also Erfahrungsmäßig erfahren wir immer nur den JETZT Moment.
||تجربه میکنیم|ما|همیشه|فقط|آن|حال|لحظه
بنابراین از نظر تجربی ما همیشه فقط لحظه الان را تجربه میکنیم.
Wir können die Vergangenheit nur wegen des Gedächtnisses erinnern und die Zukunft können
ما|میتوانیم|آن|گذشته|فقط|به خاطر|از|حافظه|به یاد آوردن|و|آن|آینده|میتواند
ما میتوانیم گذشته را فقط به خاطر حافظه به یاد بیاوریم و آینده را
wir uns nur vorstellen.
ما|خودمان|فقط|معرفی کنیم
فقط میتوانیم تصور کنیم.
Wenn es keine Zeit gibt, wie schaffen wir es dann die Erfahrung von Zeit zu machen,
وقتی|آن|هیچ|زمان|وجود دارد|چگونه|می توانیم|ما|آن|سپس|آن|تجربه|از|زمان|به|ایجاد کنیم
اگر زمان وجود نداشته باشد، چگونه میتوانیم تجربه زمان را داشته باشیم،
fragst du dich bestimmt?
میپرسی|تو|خودت|حتما
شاید از خودت بپرسی؟
Nun…wir als Bewusstsein springen Millionenfach die Sekunde durch Parallelrealitäten.
حالا|ما|به عنوان|آگاهی|میجهیم|میلیونها بار|آن|ثانیه|از طریق|واقعیتهای موازی
حالا... ما به عنوان آگاهی میلیونها بار در ثانیه از طریق واقعیتهای موازی پرش میکنیم.
Ich weiß... dies hört sich weit hergeholt an, aber lass diese Idee mal zu ohne das direkt
من|میدانم|این|شنیده|به نظر|دور|آورده|میآید|اما|بگذار|این|ایده|یک بار|به|بدون|آن|مستقیم
میدانم... این به نظر دور از ذهن میآید، اما بگذار این ایده را بدون اینکه بخواهیم به طور مستقیم
irgendwie erklären zu müssen.
به نوعی|توضیح دادن|به|باید
به نوعی آن را توضیح دهیم، بپذیریم.
Um den Effekt von Zeit zu generieren, muss unserer Bewusstsein wie ein Projektor ein
برای|اثر|اثر|زمان|زمان|به|تولید کردن|باید|آگاهی ما|آگاهی|مانند|یک|پروژکتور|یک
برای ایجاد اثر زمان، آگاهی ما باید مانند یک پروژکتور عمل کند.
Bild nach dem anderen abfahren.
تصویر|بعد|آن|دیگر|جدا کردن
تصویر به تصویر رفتن.
Dieses wechseln zwischen Parallelrealitäten, macht unser Bewusstsein millionenfach die
این|تغییر|بین|واقعیت های موازی|می کند|ما|آگاهی|میلیون ها بار|را
این تغییر بین واقعیتهای موازی، آگاهی ما را میلیونها بار میکند.
Sekunde.
ثانیه
ثانیه.
Es kann diese Bewegungen so gleichmäßig aussehen lassen, als wäre es wirklich eine
این|می تواند|این|حرکات|به این اندازه|یکنواخت|به نظر برسد|بگذارد|مانند|باشد|آن|واقعاً|یک
این حرکات را به گونهای یکنواخت نشان میدهد، گویی واقعاً یک
durchgehende Bewegung, aber tatsächlich schiften wir von einer Parallelrealität in eine andere,
مداوم|حرکت|اما|در واقع|منتقل می شویم|ما|از|یک|واقعیت موازی|به|یک|دیگر
continuous movement, but in fact we are writing from one parallel reality to another,
حرکت مداوم، اما در واقع ما از یک واقعیت موازی به واقعیت دیگری منتقل میشویم،
die sich nur minimal von der davor unterscheidet.
که|خود|فقط|به طور حداقلی|از|آن|قبل|متمایز می کند
که تنها به طور جزئی با واقعیت قبلی متفاوت است.
Ganz genau wie in einem Film
کاملاً|دقیقاً|مانند|در|یک|فیلم
دقیقاً مانند یک فیلم
Ein Filmprojektor projiziert ein Licht, welches dann die Bilder auf einer Filmrolle beleuchtet.
یک|پروژکتور فیلم|پروژکت می کند|یک|نور|که|سپس|آن|تصاویر|بر|یک|رول فیلم|روشن می کند
یک پروژکتور فیلم نوری را پروژکت میکند که سپس تصاویر را بر روی یک نوار فیلم روشن میکند.
Diese werden nach und nach abgefahren.
این|خواهند شد|به تدریج|و|به تدریج|حرکت داده شوند
These are gradually driven off.
اینها به تدریج نمایش داده میشوند.
Wenn du nun diese Filmrolle vor dir hinlegen würdest, dann würdest du bemerken das jedes
اگر|تو|حالا|این|فیلمنامه|در مقابل|خودت|بگذاری|میکردی|سپس|میکردی|تو|متوجه میشدی|که|هر
اگر اکنون این نوار فیلم را در مقابل خود قرار دهید، متوجه میشوید که هر
Bild an sich keine Bewegung hat und sich nur minimal von dem Bild davor unterscheidet,
تصویر|به|خود|هیچ|حرکت|دارد|و|خود|فقط|به طور جزئی|از|آن|تصویر|قبل|تمایز می یابد
تصویر به خودی خود حرکتی ندارد و تنها به طور جزئی با تصویر قبلی متفاوت است،
aber weil der Projektor das mit so einer Geschwindigkeit macht, nennen wir dir diese Ansammlung von
اما|چون|آن|پروژکتور|آن|با|اینقدر|یک|سرعت|انجام میدهد|نامیدن|ما|به تو|این|تجمع|از
اما چون پروژکتور این کار را با چنین سرعتی انجام میدهد، ما این مجموعه از
Bildern dann einen Film.
تصاویر|سپس|یک|فیلم
سپس تصاویری را به یک فیلم تبدیل میکنیم.
Außerdem würdest du sehen das der ganze Film bereits existiert - von Anfang bis Ende.
علاوه بر این|میدیدی|تو|دیدن|که|آن|کل|فیلم|قبلاً|وجود دارد|از|ابتدا|تا|پایان
علاوه بر این، تو میبینی که کل فیلم از ابتدا تا انتها وجود دارد.
Wir springen mit unserem Bewusstsein von einer Konfiguration von Energie in eine andere und
ما|میپریم|با|آگاهی|آگاهی|از|یک|پیکربندی|از|انرژی|به|یک|دیگر|
ما با آگاهیمان از یک پیکربندی انرژی به پیکربندی دیگر میپریم و
diesen Nebeneffekt erfahren wir dann als Zeit/Bewegung/Veränderung.
این|اثر جانبی|تجربه میکنیم|ما|سپس|به عنوان|زمان|حرکت|تغییر
این اثر جانبی را به عنوان زمان/حرکت/تغییر تجربه میکنیم.
Jede Veränderung ist eine totale Veränderung.
هر|تغییر|است|یک|کامل|تغییر
هر تغییری یک تغییر کامل است.
Jedes Bild ist seine eigene Realität und hat auch strukturell nichts mit den anderen
هر|تصویر|است|خود|خاص|واقعیت|و|دارد|همچنین|ساختاری|هیچ چیز|با|آن|دیگر
هر تصویر واقعیت خاص خود را دارد و از نظر ساختاری هیچ ارتباطی با دیگران ندارد.
zu tun.
به|انجام دادن
.
Unser Gedächtnis setzt die Verbindung zwischen den verschiedenen Realitäten.
ما|حافظه|قرار میدهد|آن|ارتباط|بین|آن|مختلف|واقعیتها
حافظه ما ارتباط بین واقعیتهای مختلف را برقرار میکند.
Halten wir nochmal alles fest.
نگه داریم|ما|دوباره|همه چیز|محکم
بیایید دوباره همه چیز را ثبت کنیم.
Zeit gibt es nicht wirklich, sondern ist ein Effekt welches unser Bewusstsein generiert
زمان|می دهد|آن|نه|واقعاً|بلکه|است|یک|اثر|که|ما|آگاهی|تولید می کند
زمان واقعاً وجود ندارد، بلکه یک اثر است که آگاهی ما تولید میکند.
um so eine Erfahrung von Zeit zu machen.
برای|اینقدر|یک|تجربه|از|زمان|به|ساختن
تا چنین تجربهای از زمان داشته باشیم.
Vereinfacht gesagt: Unser Bewusstsein schaut einen Film über das Leben, welches es sich
به طور ساده|گفته شده|ما|آگاهی|میبیند|یک|فیلم|درباره|زندگی|زندگی|که|آن|خود
به طور ساده: آگاهی ما یک فیلم درباره زندگی را تماشا میکند که خود را
ausgesucht hat.
انتخاب کرده است.
Aber es ist nicht irgendein Film.
اما|آن|است|نه|هر|فیلم
اما این یک فیلم معمولی نیست.
Es ist ein interaktiver Film.
آن|است|یک|تعاملی|فیلم
این یک فیلم تعاملی است.
Du gibst die Richtung an, du bewertest alles.
تو|میدهی|آن|جهت|مشخص میکنی|تو|ارزیابی میکنی|همه چیز
شما جهت را مشخص میکنید، شما همه چیز را ارزیابی میکنید.
Also wenn es keine Zeit gibt und alles bereits im HIER und JETZT existiert, dann existiert
پس|اگر|آن|هیچ|زمانی|وجود دارد|و|همه چیز|قبلاً|در|اینجا|و|اکنون|وجود دارد||
بنابراین اگر زمانی وجود ندارد و همه چیز در اینجا و اکنون وجود دارد، پس وجود دارد
auch jede alternative Parallelrealität in diesem JETZT Moment.
همچنین|هر|جایگزین|واقعیت موازی|در|این|حالا|لحظه
همچنین هر واقعیت موازی جایگزین در این لحظه اکنون.
Es gibt also eine Parallelrealität in der du Millionär bist und alles hast was du brauchst,
وجود دارد|دارد|بنابراین|یک|واقعیت موازی|در|که|تو|میلیونر|هستی|و|همه چیز|داری|آنچه|تو|نیاز داری
بنابراین یک واقعیت موازی وجود دارد که در آن تو میلیونر هستی و همه چیزهایی را که نیاز داری داری،
es gibt eine Realität in der du Arm bist und nichts hast und alles zwischen diesen
وجود دارد|دارد|یک|واقعیت|در|که|تو|فقیر|هستی|و|هیچ چیز|داری|و|همه چیز|بین|اینها
یک واقعیت وجود دارد که در آن تو فقیر هستی و هیچ چیز نداری و همه چیز بین این دو.
beiden Realitäten ist.
هر دو|واقعیت ها|است
هر دو واقعیت است.
Das Wort Parallel bedeutet das sie alle parallel zueinander existieren
آن|کلمه|موازی|به این معنی است که|آنها|آنها|همه|موازی|نسبت به یکدیگر|وجود دارند
کلمه موازی به این معنی است که همه آنها به طور موازی وجود دارند.
Es existiert jede mögliche alternative von dir, die du dir vorstellen kannst, denn du
وجود دارد|وجود دارد|هر|ممکن|گزینه|از|تو|که|تو|خودت|تصور کردن|می توانی|زیرا|تو
هر گزینه ممکن از تو وجود دارد که میتوانی تصور کنی، زیرا تو
kannst dir nichts vorstellen, was nicht auf auf irgendeiner Ebene auch existiert.
می توانی|به خودت|هیچ چیز|تصور کنی|چه چیزی|نه|در||هر نوع||همچنین|وجود دارد
نمیتوانی چیزی را تصور کنی که در هیچ سطحی وجود نداشته باشد.
Du erschaffst hier also nichts neues, sondern greifst nur auf etwas zu was schon im JETZT
تو|خلق میکنی|اینجا|بنابراین|هیچ چیز|جدید|بلکه|دست میزنی|فقط|به|چیزی|به|که|قبلاً|در|حال
پس تو در اینجا هیچ چیز جدیدی خلق نمیکنی، بلکه فقط به چیزی که در حال حاضر وجود دارد، دسترسی پیدا میکنی.
existierst.
وجود داری
این وجود دارد.
Ein gutes Beispiel ist hier das TV Programm.
یک|خوب|مثال|است|اینجا|آن|تلویزیون|برنامه
یک مثال خوب در اینجا برنامه تلویزیونی است.
Auch wenn du Kanal 1 schaust, so weißt du das alle anderen Kanäle parallel auch exisieren
حتی|وقتی|تو|کانال|تماشا میکنی|بنابراین|میدانی|تو|که|همه|دیگر|کانالها|بهطور همزمان|نیز|وجود دارند
حتی اگر کانال 1 را تماشا کنی، میدانی که همه کانالهای دیگر نیز به طور موازی وجود دارند.
und dort etwas läuft.
و|آنجا|چیزی|میدود
و آنجا چیزی در حال حرکت است.
Jeder Kanal hat seine Frequenz.
هر|کانال|دارد|خود|فرکانس
هر کانال فرکانس خود را دارد.
All die Dinge nach denen du dich sehnst, exsistieren bereits in einer Parallel Realität von daher
همه|آن|چیزها|به|که|تو|خودت|آرزو می کنی|وجود دارند|قبلاً|در|یک|موازی|واقعیت|از|بنابراین
تمام آن چیزهایی که به دنبالش هستی، در یک واقعیت موازی وجود دارند، بنابراین
existieren sie auch im JETZT denn es gibt nur das JETZT.
وجود دارند|آنها|همچنین|در|حال|زیرا|آن|وجود دارد|فقط|آن|حال
آنها همچنین در حال حاضر وجود دارند زیرا فقط حال حاضر وجود دارد.
Du weißt nun wie unser Bewusstsein den Effekt von Zeit generiert…
تو|میدانی|حالا|چگونه|ما|آگاهی|آن|اثر|از|زمان|تولید میکند
شما اکنون میدانید که چگونه آگاهی ما اثر زمان را تولید میکند...
Wie navigieren wir durch diese Vielzahl von Parallelrealitäten?
چگونه|ناوبری|ما|از طریق|این|تنوع|از|واقعیت های موازی
چگونه از میان این همه واقعیتهای موازی حرکت کنیم؟
Wir navigieren durch unsere Haltung/Schwingung/Stimmung/Seinszustand.
ما|ناوبری میکنیم|از طریق|وضعیت|نگرش|ارتعاش|حالت|وضعیت وجود
ما از طریق نگرش/اهنگ/حال و هوای خود حرکت میکنیم.
Damit geben wir die Richtung an.
با این|میدهیم|ما|آن|جهت|به
با این کار، جهت را مشخص میکنیم.
Mit unserem Seinszustand geben wir quasi vor wie es in Zukunft aussehen soll und das Leben
با|وضعیت وجود|وجود|می دهیم|ما|تقریباً|جلو|چگونه|آن|در|آینده|به نظر رسیدن|باید|و|زندگی|
با وضعیت وجودی خود به نوعی تعیین میکنیم که آینده چگونه باید باشد و زندگی
ließt uns jeden Moment.
میخواند|ما|هر|لحظه
هر لحظه به ما اجازه میدهد.
Ich werde im nächsten Video genauer darauf eingehen wie du das gezielt einsetzten kannst,
من|خواهم|در|آینده|ویدیو|دقیقتر|به آن|پرداخته|چگونه|تو|آن|هدفمند|استفاده کردن|می توانی
در ویدیوی بعدی به طور دقیقتری توضیح میدهم که چگونه میتوانی این را به طور هدفمند استفاده کنی,
in diesem wollte ich dir nur die Mechanik erklären.
در|این|میخواستم|من|به تو|فقط|آن|مکانیک|توضیح دهم
در اینجا فقط میخواستم مکانیزم را برایت توضیح دهم.
Ich weiß das diese Idee sehr weit hergeholt scheint, aber wenn du es erlaubst, dann kannst
من|میدانم|که|این|ایده|بسیار|دور|دور از واقعیت|به نظر میرسد|اما|اگر|تو|آن|اجازه دهی|سپس|میتوانی
من میدانم که این ایده بسیار دور از ذهن به نظر میرسد، اما اگر اجازه بدهی، میتوانی
du folgende Vorteile darauf ziehen
تو|زیر|مزایا|بر روی آن|بکشید
از مزایای زیر بهرهبرداری کنی
Welche Vorteile bietet diese Ansicht?
چه|مزایا|ارائه می دهد|این|دیدگاه
این دیدگاه چه مزایایی دارد؟
1.
1.
Wenn alles was du dir vorstellen kannst, im Jetzt existiert, dann kannst du auch auf alles
وقتی|همه چیز|چیزی|تو|به خودت|تصور کردن|می توانی|در|حال|وجود دارد|سپس|می توانی|تو|همچنین|بر|همه چیز
اگر هر چیزی که میتوانی تصور کنی، در حال حاضر وجود دارد، پس میتوانی به همه چیز
im JETZT zugreifen.
در|حالا|دسترسی پیدا کردن
در حال حاضر دسترسی پیدا کنی.
Wenn die Idee von Zeit entfällt, dann schwindet auch dein Gefühl für lineare Zeit.
وقتی|آن|ایده|از|زمان|از بین می رود|سپس|محو می شود|همچنین|احساس|حس|نسبت به|خطی|زمان
اگر ایده زمان از بین برود، احساس تو نسبت به زمان خطی نیز محو میشود.
Alles wird dann im JETZT zugänglich.
همه|خواهد شد|سپس|در|حال|قابل دسترسی
سپس همه چیز در حال حاضر در دسترس خواهد بود.
2.
2.
Du kannst entscheiden in welche Richtung es geht, weil du weißt das es nur darauf ankommt.
تو|می توانی|تصمیم بگیری|در|کدام|جهت|آن|می رود|زیرا|تو|می دانی|که|آن|فقط|بر آن|بستگی دارد
تو میتوانی تصمیم بگیری که به کدام سمت بروی، زیرا میدانی که فقط به این بستگی دارد.
Indem du deinen Seinszustand im Auge behältst und sozusagen deine Schwingung meisterst.
با نگه داشتن|تو|حالت|وجود|در|چشم|نگه میداری|و|به نوعی|شنوایی|ارتعاش|تسلط مییابی
با حفظ حالت وجودیات و به نوعی تسلط بر ارتعاش خود.
3.
3.
Die Vorstellungskraft, bekommt eine neue Bedeutung.
تخیل|قدرت تصور|می گیرد|یک|جدید|معنی
تصور، معنای جدیدی پیدا میکند.
Vorher dachtest du wahrscheinlich das die Vorstellungskraft nur etwas in deinem kopf
قبلاً|فکر میکردی|تو|احتمالاً|که|آن|تخیل|فقط|چیزی|در|ذهن تو|سر
شاید قبلاً فکر میکردی که تصور فقط چیزی در ذهنت است.
ist was du dir ausmalst, was du hier aber wirklich tust, wenn du dir etwas vorstellst,
است|چیزی|تو|خودت|تصور میکنی|چیزی|تو|اینجا|اما|واقعا|انجام میدهی|وقتی|تو|خودت|چیزی|تصور میکنی
اما آنچه واقعاً در اینجا انجام میدهی، زمانی که چیزی را تصور میکنی،
du betrachtest eine Parallelrealität.
تو|مشاهده می کنی|یک|واقعیت موازی
این است که یک واقعیت موازی را مشاهده میکنی.
Eine Realität die Parallel zu deiner jetzigen existiert.
یک|واقعیت|که|موازی|به|تو|کنونی|وجود دارد
واقعیتی که به طور موازی با واقعیت فعلی شما وجود دارد.
Ich hoffe dieses Video hat für dich einen Sinn ergeben.
من|امیدوارم|این|ویدیو|داشته|برای|تو|یک|معنا|داده
امیدوارم این ویدیو برای شما معنایی داشته باشد.
Höre es dir gerne nochmal an...
گوش کن|آن|به تو|با کمال میل|دوباره|به
با کمال میل دوباره به آن گوش دهید...
Im nächsten Video, zeige ich dir dann wie du mithilfe dieses Konzepts, in eine Realität
در|بعدی|ویدیو|نشان میدهم|من|به تو|سپس|چگونه|تو|با کمک|این|مفهوم|به|یک|واقعیت
در ویدیوی بعدی، به شما نشان میدهم که چگونه با استفاده از این مفهوم، به یک واقعیت
navigierst, die mehr nach deinen Wünschen ist.
ناوبری میکنی|که|بیشتر|بر اساس|تو|خواسته ها|است
ناوبری میکنی که بیشتر مطابق با خواستههای تو باشد.
Bis zum nächsten Video
تا|به|بعدی|ویدیو
تا ویدیوی بعدی
SENT_CWT:AFkKFwvL=5.35 PAR_TRANS:gpt-4o-mini=4.01
fa:AFkKFwvL
openai.2025-02-07
ai_request(all=158 err=0.00%) translation(all=126 err=0.79%) cwt(all=1214 err=1.48%)